کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارزد
لغتنامه دهخدا
بارزد. [ زَ ] (اِ) بمعنی بیرزد است و آن صمغی باشد مانند مصطکی و بعربی قِنّه خوانند. دو درم آنرا بآب بنوشند بواسیر را سود دارد.(برهان ) (آنندراج ). تره ای است چون اسپرغم که اطبا بادرونه نویسند و آنرا از ادویه ٔ طبی نامند و بادرنجویه نیز گویندش . (اوبه...
-
واژههای مشابه
-
اشیاف بارزد
لغتنامه دهخدا
اشیاف بارزد. [ اَش ْ ف ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) یعنی قنه ، و آن تأثیر شگفت و ترکیب نیکی دارد و برای بیماریهایی که در اشیاف احمریاد شد بکار رود و سودمند باشد ولی اثر این اشیاف سریعتر است و تأثیر آن در بیاض عجیب است . (از تذکره ٔداود ضریر انطا...
-
جستوجو در متن
-
ماطونیون
لغتنامه دهخدا
ماطونیون . [ ن ِ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی نام درختی است که بارزد صمغ آن درخت است و آن صمغ را به عربی قنه گویند. (برهان ) (آنندراج ). درختی که بارزد از آن عمل می آید. (ناظم الاطباء). نبات قنه است . (فهرست مخزن الادویه ). درخت بارزد. درخت قِنَّه . (...
-
خلبانی
لغتنامه دهخدا
خلبانی . [ خ َ ل َ ] (اِ) بارزد. بیرزد. قنة. (یادداشت بخط مؤلف ).
-
اشنان اسنان
لغتنامه دهخدا
اشنان اسنان . [ اُ ن ِ اَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) بارزد. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 49). قنه . (تذکره ٔ داود ص 71). رجوع به بارزد و قنه شود.
-
خلبای
لغتنامه دهخدا
خلبای . [ خ َ ] (اِ) انزروت . بارزد. (ناظم الاطباء). بلغت یونانی بارزد راگویند و آن صمغی است مانند مصطکی و آنرا بیرزد هم گویند گرم و خشک است و بچه ٔ مرده را از شکم بیندازد وبعربی قنه خوانند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ).
-
قاسنی
لغتنامه دهخدا
قاسنی . (ترکی ، اِ) قنه است و آن را بارزد نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
کلخ
لغتنامه دهخدا
کلخ . [ ک ُ ] (اِ) نوعی از گیاه و رستنی باشد. (برهان ) (از آنندراج ). یک نوع گیاهی . (ناظم الاطباء). نوعی از نباتات چتری . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).یکی از گونه های انگدان است که بنام قنا، کف عروس وکلح نیز خوانده می شود . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به...
-
اشقالانس
لغتنامه دهخدا
اشقالانس . [ َ ] (معرب ،اِ) قنه . قاسنی . بارزد. باریجه . وشا. بالنبو. بیرزد. قاصنی . قصنی . قناوشق . (از دزی ج 1 ص 25). کاسنی .
-
باریجه
لغتنامه دهخدا
باریجه . [ ج َ ] (اِ) وشا. دارویی است . گاو شیره . ببرزد. بارزد. «فرولاگالبانیفر» باشد. رجوع به وشا و اشقالانس شود. (گیاه شناسی گل گلاب چ دانشگاه طهران ص 235).
-
کلح
لغتنامه دهخدا
کلح . [ ک ِ ] (اِ) نوعی از صمغ است که آن را بارزد و بیرزد هر دو گویند و عربان قنه خوانند، شبیه است به مصطکی . (برهان ). یک نوع صمغی شبیه به مصطکی که بارزد و یا بیرزد نیز گویند. (ناظم الاطباء). کُلخ . (فرهنگ فارسی معین ). لغت سریانی است و بغدادی گوید ...
-
بیرزه
لغتنامه دهخدا
بیرزه . [ زَ / زِ ] (اِ) بارزد. بیرزد. بیرزی . بیرژه . بمعنی اول بیرزد باشد و آن صمغی است بغایت گنده و منتن و بعربی آنرا قنه گویند و با زای فارسی هم آمده است . (برهان ). بیرژه . انزروت . (ناظم الاطباء). صمغی است مانند مصطکی سبک و خشک و مثل عسل صافی و...
-
کلیانی
لغتنامه دهخدا
کلیانی . [ ک ِل ْ ] (اِ) بمعنی اشق است و آن صمغ گیاهی است که آن رابدران گویند و به عربی صمغ الطرثوث خوانند. (از برهان ) (آنندراج )، اشق و اشتراک و انزروت و انغوزه . (ناظم الاطباء). کلیانس . لغت یونانی است که به فارسی بارزد نامند و نزد بعضی که صاحب اخ...