کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارداری
لغتنامه دهخدا
بارداری . (حامص مرکب ) آبستنی . حَمْل . جنین داری .
-
جستوجو در متن
-
بارآوری
لغتنامه دهخدا
بارآوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) مثمری . میوه داری . بارداری .
-
حاملگی
لغتنامه دهخدا
حاملگی . [ م ِ ل َ / ل ِ ] (حامص ) بارداری . آبستنی .
-
روا
لغتنامه دهخدا
روا. [ رِ ] (اِ) بارداری . برومندی . || فراوانی . بسیاری . (از اشتینگاس ) (ناظم الاطباء).
-
محبل
لغتنامه دهخدا
محبل . [ م ُ ح َب ْ ب ِ ] (ع ص ) حاصل شده از بارداری و آبستنی . (ناظم الاطباء).
-
متهککة
لغتنامه دهخدا
متهککة. [ م ُ ت َ هََ ک ْ ک ِ ک َ ] (ع ص ) زن بارداری که در نزدیک زادن پستان وی کلان شده و بندهای کمر آن فروهشته و سست گشته باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مجرة
لغتنامه دهخدا
مجرة. [ م َ رَ ] (ع ص ) گوسپند لاغر. (منتهی الارب ). گوسپند لاغر و نیز گوسپندی که بواسطه ٔ بارداری شکم وی کلان گشته ولاغر گردد و نتواند برخیزد. (ناظم الاطباء). گوسپندی که از بزرگی بار شکم لاغر گردد. (از اقرب الموارد).
-
مسبغ
لغتنامه دهخدا
مسبغ. [ م ُ س َب ْ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر تسبیغ. رجوع به تسبیغ شود. || شترماده که بچه ٔ قریب زادن را افکنده باشد. (منتهی الارب ). بارداری که بچه ٔ خود را افکنده باشد در حالی که موی برآورده باشد. (اقرب الموارد).
-
ممجرة
لغتنامه دهخدا
ممجرة. [ م ُ ج ِرَ ] (ع ص ) ستوری که از بارداری گرفتار رنج باشد. (ناظم الاطباء). ممجر. (آنندراج ). رجوع به ممجر شود. || سنة ممجرة؛ سالی که در آن بچه در شکم کلان گردد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
ممغل
لغتنامه دهخدا
ممغل . [ م ُ غ ِ ] (ع ص ) زنی که هر سال می زاید و آنکه هنوز بچه از شیر بازنکرده آبستن می گردد و آنکه بچه را با بارداری شیر می دهد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). آن زن که با کودک در شیر بار گیرد. (مهذب الاسماء).
-
مکتام
لغتنامه دهخدا
مکتام . [ م ِ ] (ع ص ) ناقة مکتام ؛ ناقه ای که دم برندارد وقت باردار شدن و بارش معلوم نگردد. (منتهی الارب ). ماده شتری که هنگام آبستنی دم برندارد و بارداری آن معلوم نگردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
احمال
لغتنامه دهخدا
احمال . [ اِ ] (ع مص ) یاری دادن کسی را به برداشتن . (منتهی الارب ). یاری دادن در بار برنهادن . (تاج المصادر). || احمال مراءة یا ناقه ؛ فرود آمدن شیر زن یا شتر ماده بی حمل و بارداری و آبستنی .
-
تنزیف
لغتنامه دهخدا
تنزیف . [ ت َ ] (ع مص ) خون آوردن زن در بارداری ، یقال : نزفت المراءة؛ ای رأت دماً علی حملها. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).
-
عظر
لغتنامه دهخدا
عظر. [ ع َ ظَ ] (ع اِ) بار آبستنی . (منتهی الارب ). بارداری و آبستنی . (ناظم الاطباء). || جنین . (از ناظم الاطباء). || عرق العظر؛ رگ که به سبب آن شترمادگان باردار نشوند، و چون آن را قطع کنند باردار گردند. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).