کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بارجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بارجا
لغتنامه دهخدا
بارجا. (اِ مرکب ) بارجای . بمعنی بارگاه است که محل بار ملوک و سلاطین باشد. (برهان ) (هفت قلزم ). یعنی محل بار ملوک که بارگاه نیز گویند. مثالش امیرخسرو فرماید : دل پاکش که هست از کینه معصوم بهیجا آهن و در بارجا موم . (از سروری ).بارگاه است . (انجمن آر...
-
جستوجو در متن
-
بارجای
لغتنامه دهخدا
بارجای . (اِ مرکب ) رجوع به بارجا شود.
-
بارگه
لغتنامه دهخدا
بارگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف بارگاه باشد بمعنی دربار. قصرشاهان . بارگاه . (ناظم الاطباء) (دِمزن ) : من آن بارگه را یکی بنده ام دل از مهتری پاک برکنده ام . فردوسی .هر آنکس که باشد ازایرانیان ببندد بدین بارگه بر میان . فردوسی .به آواز از آن بارگه...
-
بارگاه
لغتنامه دهخدا
بارگاه . (اِ مرکب ) بارگه . خیمه ٔپادشاهان و سلاطین را گویند. (برهان ). خانه و خیمه ٔ پادشاهان است که لشکر و سپاه و غیره بسلام آیند. (آنندراج ). نوعی از خیام مراتب ملوک و سلاطین . (شرفنامه ٔ منیری ). خیمه ٔ سخت بزرگ که بر در خرگاه ملوک و سلاطین زنند....