کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادیات
لغتنامه دهخدا
بادیات . (ع اِ) ج ِ بادیه .(قطر المحیط) (اقرب الموارد). رجوع به بادیه شود.
-
واژههای مشابه
-
بادیات الجن
لغتنامه دهخدا
بادیات الجن . [ تُل ْ ج ِن ن ](ع اِ مرکب ) منزل و مأوای پریان . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بدو
لغتنامه دهخدا
بدو. [ ب َدْوْ ] (ع اِ) صحرا. (منتهی الارب ). صحرا و دشت و بیابان . (ناظم الاطباء). بیابان . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). صحرا. (از اقرب الموارد). || خلاف حضر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، بادیات و بوادی . (از اق...
-
بادیة
لغتنامه دهخدا
بادیة. [ ی َ ] (ع اِ) بدو. صحرا. خلاف حضر. ج ، بادیات ، بَواد. (قطر المحیط). بوادی . (مهذب الاسماء). صحرا و بیابان . (غیاث ) (آنندراج ). خرابه . دشت بی آب وعلف : بادیه ٔ تیه ؛ صحرای تیه . (ناظم الاطباء). تأنیث بادی . صحرا. اهل البادیه ؛ تازیان چادرن...