کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادوسبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادوسبان
لغتنامه دهخدا
بادوسبان . (اِخ ) پادوسبان . پادوسپان .فاذوسفان (معرب ). رجوع به بادوسپان و پادوسبان و صور دیگر شود. بادوسبانان و صور دیگر آن ، نام سلسله ای است که گویند تا سال 881 هَ . ق . 35 تن از آنان حکومت کردند، مدت دولت آنان 841 سال بود. زامباور در معجم الانسا...
-
جستوجو در متن
-
کیکاوس
لغتنامه دهخدا
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن کیومرث (857 هَ . ق .). از ملوک بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود.
-
کیکاوس
لغتنامه دهخدا
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن هزاراسپ (523 هَ . ق .). از ملوک بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود.
-
کیومرث
لغتنامه دهخدا
کیومرث . [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابن بهمن [ دوم ] (956 هَ . ق .). از ملوک بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود.
-
کیومرث
لغتنامه دهخدا
کیومرث . [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابن جهانگیر. از ملوک بادوسبان (914 هَ . ق .) رجوع به بادوسبان شود.
-
کیومرث
لغتنامه دهخدا
کیومرث . [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابن کیکاوس . از ملوک بادوسبان (متوفی به سال 963 هَ . ق .). رجوع به بادوسبان شود.
-
بادوستیان
لغتنامه دهخدا
بادوستیان . (اِخ ) تصحیف بادوسبان و پادوسبان و پادوسپان است . رجوع به همین کلمات شود.
-
کیومرث
لغتنامه دهخدا
کیومرث . [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابن بیستون بن گستهم بن زیار. از ملوک بادوسبان (807 هَ . ق .). رجوع به بادوسبان و حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 333 شود.
-
شهریار
لغتنامه دهخدا
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن بادوسبان بن خورزادبن بادوسبان بن کاوباره . از ملوک طبرستان ، و مدت حکومت او سی سال بوده است . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 405).
-
ونداامید
لغتنامه دهخدا
ونداامید. [ وَ دا اُ ] (اِخ ) ابن شهریار. از حکمرانان رویان رستمدار سلسله ٔ بادوسبان ملوک طبرستان (177-209 هَ .ق .).
-
بادوسپان
لغتنامه دهخدا
بادوسپان . (اِخ ) بادوسبان . پادوسپان . پادوسبان . رجوع به التدوین فی احوال جبال شروین ص 103، 147، 268، 286 شود.
-
پادوسبان
لغتنامه دهخدا
پادوسبان . (اِخ ) پادوسپان . (مجمل التواریخ والقصص ص 276). بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود. از ملوک رستمدار طبرستان پسر جیل گاوباره که بسال 40 هَ . ق . از برادر خود دابویه پادشاه جیلان جدا شده برویان رفت و بخلاف برادر طریق عدل و انصاف مسلوک داشت لاجر...
-
پادوسپان
لغتنامه دهخدا
پادوسپان . (اِخ ) فاذوسفان . پادوسبان . بادوسبان . لقب پادشاه اصفهان مقارن حمله ٔ عرب به ایران که سرداری بنام عبداﷲبن عبداﷲبن عبیداﷲ از جانب عمر مأمور جنگ وی شد. رجوع به مجمل التواریخ ص 276 شود. و فاذوسپان لقب چهار سردار بزرگ بود که انوشیروان مقرّر ...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن شهریاربن جمشیدبن دیوبندبن شیرزادبن افریدون بن قارن بن سهراب بن نام آوربن بادوسبان بن گاوباره . از ملوک رستمدار. رجوع به حبیب السیر چ طهران ج 2 ص 103 شود.