کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادله کوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادله کوه
لغتنامه دهخدا
بادله کوه . [ دِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه سورتجی بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . در 36هزارگزی خاور کیاسرقرار دارد. منطقه ای است کوهستانی سردسیر با 640 تن سکنه که بلهجه ٔ مازندرانی تکلم میکنند. آبش از چشمه سار و محصولش غلات و ارزن و شغل مر...
-
واژههای مشابه
-
بادلة
لغتنامه دهخدا
بادلة. [ دِ ل َ ] (ع اِ) گوشت میان بغل وآن ِ پستان . ج ، بادل . (مهذب الاسماء). گوشت پاره ای است مابین بغل و بن پستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به بادل شود. (ناظم الاطباء). || گوشت درون ران . (از تاج العروس ). و رجوع به بَأدِلة شود.
-
بأدلة
لغتنامه دهخدا
بأدلة. [ب َءْ دَ ل َ ] (ع اِ) رفتاری است شتاب . (منتهی الارب ). || گوشت میان بغل و بن پستان . گوشت پستان . ج ، بآدِل . (منتهی الارب ). و رجوع به بأزلة شود.
-
بادله دره
لغتنامه دهخدا
بادله دره . [ دِ ل ِ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهریاری بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری که در 39هزارگزی جنوب خاوری بهشهر و 3هزارگزی جنوب رودخانه ٔ نکا واقعست . سرزمینی است کوهستانی دارای جنگل با هوائی معتدل مرطوب . دارای 50 تن سکنه میباشد که به له...
-
بادله دوز
لغتنامه دهخدا
بادله دوز. [ دِ ل َ / ل ِ] (نف مرکب ) آنکه با تار نقره (بادله ) لباس دوزد.
-
بادله دوزی
لغتنامه دهخدا
بادله دوزی . [ دِ ل َ / ل ِ ] (حامص مرکب ) یراق بادله به جامه دوختن . یراق دار کردن جامه .
-
جستوجو در متن
-
کوه
لغتنامه دهخدا
کوه . (اِ) معروف است و عربان جبل خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ جبل . (آنندراج ). هر برآمدگی کلان و مرتفعی در سطح زمین خواه از خاک باشد و یا سنگ و به تازی جبل گویند. (ناظم الاطباء). پهلوی «کف » (کوه ، قله ٔ کوه )، ایرانی باستان «کئوفه » (کوه )، اوستا «کئو...
-
چهاردانگه
لغتنامه دهخدا
چهاردانگه . [ چ َ گ َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای شهرستان ساری که از شمال به بخش مرکزی ساری و بخش بهشهر، از جنوب و خاور به ارتفاعات سینه کوه ، داراب کوه ، بادله کوه ، و کوه چنگی از سلسله جبال البرز و از باختر به بخش دودانگه محدود است .وضع طبیعی : در ا...
-
ساری
لغتنامه دهخدا
ساری . (اِخ ) (شهرستان ...) در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده : یکی از شهرستانهای مازندران (استان دوم کشور) و خلاصه ٔ مشخصات آن بشرح زیر است : حدود - از طرف شمال به دریای مازندران ، از جنوب به سلسله ٔ جبال البرز (مقسم المیاه بین این شهرستان و شهرستانهای ...
-
ذوالنون
لغتنامه دهخدا
ذوالنون . [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب یونس بن متی یعنی صاحب ماهی یا همدم ماهی - و خداوند ماهی یکی از انبیاء بنی اسرائیل است که مبعوث بر اهل نینوی بود و آنرا صاحب الحوت نیز خوانند. در قرآن کریم نام وی در چهار موضع یونس و در یکجا صاحب الحوت و در سوره انبیا...