کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادلج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادلج
لغتنامه دهخدا
بادلج . [ ل َ ] (اِ) بادلیج باشد. رجوع به بادلیج شود: از صدای های و هوی دلیران عرصه ٔ میدان از غرش توپ و بادلج پرآشوب گردید. (مجمل التواریخ گلستانه ).
-
جستوجو در متن
-
بادلیجه
لغتنامه دهخدا
بادلیجه . [ دَ ج َ/ ج ِ ] (اِ) بادلیج بود. (آنندراج : بادلیج ). یک قسم توپ . (ناظم الاطباء). رجوع به بادلج و بادلیج شود.
-
بادلیج
لغتنامه دهخدا
بادلیج . (اِ) نوعی از توپ که آلت جنگ است . ظاهراً بادلیج معرب بادلِش است و بادلش در ترکی توپ را گویند چنانکه در لغات ترکی مسطور است . (از غیاث ). نوعی از توپ . ملاطغرا گوید : ببادلیج سحر چرخ چون گلوله گذاردشود خزینه ٔ باروت بی درنگ ستاره .و در فرهنگ ...