کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادغس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادغس
لغتنامه دهخدا
بادغس . [ غ َ ] (اِ مرکب ) بادگیر و گذرگاه باد را گویند. (برهان ). بادگیر بود. (اوبهی ) (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به لغات بادرس ، بادغد، بادغر، بادغرا، بادغرد، بادغن ، بادغند، بادگیر در جای خود شود.
-
جستوجو در متن
-
باذغس
لغتنامه دهخدا
باذغس . [ غ َ ] (اِ) بادگیر. (از سروری ). رجوع به بادغس ، بادغد و بادغر شود.
-
بادغرا
لغتنامه دهخدا
بادغرا. [ غ َ ] (اِ مرکب ) جائی که درو باد گذرد و مقامی که در آن باد از هر جانبی برسد و آن عمارتی است مخصوص . (آنندراج ). رجوع به بادرس ، بادغد،بادغر، بادغرد، بادغس ، بادغن ، بادغند، بادگی شود.
-
بادغند
لغتنامه دهخدا
بادغند. [ غ َ ] (اِ مرکب ) بادگیر. (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 155 برگ ب ). خانه ٔ تابستانی . (ایضاً). رجوع بلغات بادرس ، بادغد، بادغر، بادغرا، بادغرد، بادغس ، بادغن ، بادگیر در جای خود شود.
-
بادرس
لغتنامه دهخدا
بادرس . [ رَ / رِ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب ) خانه ای را گویند که از چهار طرف آن باد آید. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جائیست که از هر طرف باد به آنجا رسد. (فرهنگ سروری ). جای بادگذر. (شرفنامه ٔ منیری ). || بادگیر و بادغس . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 1...
-
بادغن
لغتنامه دهخدا
بادغن . [ غ َ ] (اِ مرکب ) بادگیر را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). و رجوع به لغات بادرس ، بادغد، بادغر، بادغرا، بادغرد، بادغس .، بادغند و بادگیر در جای خود شود. || کسی را گویند که همه روز فخر بمنصب و جاه خود کند و عرض تجمل نماید و بعربی او ...
-
بادغر
لغتنامه دهخدا
بادغر. [ غ َ ] (اِ مرکب ) بمعنی بادغد است که خانه ٔ تابستانی و بادگیر باشد.(برهان ) (ناظم الاطباء). جایی بود که در او باد جهد.خسروی گوید : و هرگه که تیره بگردد جهان بسوزد چو دوزخ شود بادغر . (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 135).خانه ٔ تابستانی بود که دریچ...
-
بادغد
لغتنامه دهخدا
بادغد. [ غ َ ] (اِ مرکب ) جائی را گویند که از همه طرف باد بدانجا آید. (برهان ). جائی است که از همه طرف باد بدانجا رسد. (لغت فرس اسدی ). جائی که درو باد گذرد و مقامی که در آن باد از هر جانبی برسد و آن عمارتی است مخصوص و مشهور و اصح بادغر است . (آنندرا...
-
بادگیر
لغتنامه دهخدا
بادگیر. (اِ مرکب ) دریچه و روزنی که برای باد در خانه سازند. (غیاث ). رجوع به بادخور وبادپروا شود. || خانه ای که از هر چهار طرف بادگیر بجهت وزیدن باد داشته باشد. (غیاث ). || در قوسی خانه که از هر چهار طرف بادگیر جهت رسیدن باد داشته باشند. حکیم شفائی ر...
-
بادغرد
لغتنامه دهخدا
بادغرد. [ غ َ ] (اِ مرکب ) بادگیر باشد. (برهان ) : بسا جای کاشانه ٔ بادغردبدو اندرون شادی و نوش خورد. ابوشکور (از لغت فرس اسدی ). بادگیر خانه ای که از همه طرف باد بآن وزد. (رشیدی ). لغتی است در بادگرد یعنی بادگیر و آن مرکب است از باد معروف و غرد که ل...