کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادزده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادزده
لغتنامه دهخدا
بادزده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آفت زده . آسیب رسیده . تباه شده در اثر وزیدن باد گرم در تنه و بته ٔ خود چون خیار و کدو: خیار و بادنجان بادزده و امثال آن . رجوع به بادزدگی و باد زدن شود.
-
جستوجو در متن
-
بادزدگی
لغتنامه دهخدا
بادزدگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بادزده : بیماری بادزدگی نباتات و صیفی .
-
بادغد شدن
لغتنامه دهخدا
بادغدشدن . [ غ َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بادزده شدن . فاسد شدن . تباه شدن . روغن و مانند آن تند و تیز شدن ، بعلت مجاورت هوا. باد کشیدن . رجوع به باد کشیدن شود.