کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بادآور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بادآور
لغتنامه دهخدا
بادآور. [ وَ ] (اِخ ) مخفف و مرخم بادآورد، گنج خسروپرویز : دگرگنج کش نام بادآور است فراوان درو زیور و گوهر است . فردوسی (ازآنندراج ).دگر گنج بادآورش خواندندشمارش بکردند ودرماندند.فردوسی .
-
بادآور
لغتنامه دهخدا
بادآور. [ وَ ] (ن مف مرکب ) مخفف و مرخم بادآورد.کنایه از چیزی باشد که مفت و بی تعب بدست آید. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به بادآوردشود. مالی که بدست آید. آنچه را باد با خود آورد. (شعوری ) (فرهنگ لغات شاهنامه ). رجوع به بادآورد شود. || قلم ....
-
واژههای مشابه
-
گنج بادآور
لغتنامه دهخدا
گنج بادآور. [ گ َ ج ِ وَ ] (اِخ ) گنج باد. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
-
جستوجو در متن
-
اسفیدخار
لغتنامه دهخدا
اسفیدخار. [ اِ ] (اِ مرکب ) بادآور. بادآورد. اسپیدخار. شوکةالبیضاء. رجوع به بادآور شود.
-
اسپیدخار
لغتنامه دهخدا
اسپیدخار. [ اِ ] (اِ مرکب ) بادآورد. بادآور.
-
گنج باد
لغتنامه دهخدا
گنج باد. [ گ َ ج ِ ] (اِخ ) گنج بادآور. گنج بادآورد. رجوع به گنج بادآورد شود.
-
اقتنالوقی
لغتنامه دهخدا
اقتنالوقی . [ اَ ت ِ ] (معرب ، اِ)شوکةالبیضا و آنرا بفارسی بادآور گویند و آن بوته ٔ خاری باشد سفید. (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بادآورد
لغتنامه دهخدا
بادآورد. [ وَ ] (اِ مرکب ) نام نوائی است از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (سروری ) (فرهنگ نظام ). رجوع به بادآور شود.
-
بخارناک
لغتنامه دهخدا
بخارناک . [ ب ُ ] (ص مرکب ) نفاخ . بادآور : و هرچه از شیر سازند زیان دارد چون همه چیزهاء تیز بخارناک . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و از طعامهاء بخارناک پرهیز کردن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
عشرا
لغتنامه دهخدا
عشرا. [ ] (اِ) (پرده ٔ...) نوائی است از موسیقی . (یادداشت مرحوم دهخدا) : گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنندگاه دست سلمکی و پرده ٔ عشرا برند.ضمیری .
-
کوه بیستون
لغتنامه دهخدا
کوه بیستون . [ هَِ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است مطربان را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : گاه کوه بیستون و گنج بادآور زنندگاه دست سلمکی و پرده ٔعشرا برند.ضمیری (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
نورآباد
لغتنامه دهخدا
نورآباد. (اِخ ) قصبه ای است از دهستان نورعلی از بخش دلفان شهرستان خرم آباد، در 96 هزارگزی شمال غربی خرم آباد بر سر راه خرم آباد به کوهدشت در جلگه ٔ سردسیری واقع است و در حدود 500 تن سکنه دارد. آبش از رود بادآور وحسن آباد و از چاه ، محصولش غلات و لبنی...
-
سپیدخار
لغتنامه دهخدا
سپیدخار. [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) دارویی است که در کوهها و مرغزارها بهم میرسد و آن را بعربی شوکة البیضا خوانند. (برهان ) (رشیدی ). گیاهی است که آن را به عربی شوکةالبیضا خوانند. (آنندراج ). اسپیدخار. بادآور. جاورد. درمنه ٔ سپید. ثغام . (از السامی فی ا...