کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باج گیری رایانه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
باج دادن
لغتنامه دهخدا
باج دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) پرداخت باج . || در صفحات لاریجان و مازندران ، اجاره دادن مرتع بحشم داران . || در تداول طهران و بعض شهرها، رشوه دادن : ما باج نمیدهیم . ما باج بشغال نمیدهیم .
-
باج دنباله
لغتنامه دهخدا
باج دنباله . [ ج ِ دُم ْ ل َ / ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از باجهای رسوم ایران و از بعضی بتحقیق رسیده که بمعنی حراج زیادت باشد، پس بمجاز بمعنی کمال زیادت آمده . تأثیر گوید : باج دنباله مه از روز قیامت گیردسرمه ٔ دیده کند گر شب کوتاه مرا.(از...
-
باج ساروق
لغتنامه دهخدا
باج ساروق . [ ] (اِخ ) نام محلی کنار نیشابور و مشهد و مشهد به تربت حیدریه میان سیاه سر و طرق . فاصله ٔ آن تا طهران 904900 و تا مشهد 15050 گز است .
-
باج سبیل
لغتنامه دهخدا
باج سبیل . [ ج ِ س ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پول ، وجه ، جنس و امثال آن که از کسی با زور و قلدری گیرند. و آن با «گرفتن » و «دادن » استعمال شود.
-
باج ستاندن
لغتنامه دهخدا
باج ستاندن . [ س ِ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن باج . باج ستدن : شاه بی شهر چون ستاند باج شهر بی ده زبون شود ز خراج . اوحدی .... تاج بخش خسروان روی زمین ، باج ستان سلطان روم و خاقان چین [شاه اسماعیل صفوی ]. (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزو 4 ص 322).
-
باج قپان
لغتنامه دهخدا
باج قپان . [ ق َ ] (اِ مرکب ) قپانداری . (واژه های نو فرهنگستان ایران 1319هَ . ش . ص 65).
-
باج کردن
لغتنامه دهخدا
باج کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (در لاریجان و مازندران ) مرتعی را برای چرای احشام اجاره کردن .
-
باج گرفتن
لغتنامه دهخدا
باج گرفتن . [گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گمرک ، خراج ، راهداری گرفتن .
-
باج اوقلی
لغتنامه دهخدا
باج اوقلی . [ اُق ْ ] (ترکی ، اِ مرکب ) باجُغلو. باجُقلی . قسمی مسکوک طلای ترکان عثمانی .
-
باج پران
لغتنامه دهخدا
باج پران . [ پ َ ] (اِخ ) از سانسکریت وایوپرانا پران بمعنی «اول القدیم » است ، و هندوان به هیجده پران قایل بودند و اکثر آنها به اسماء حیوان و انسان و فرشتگان مسمی بودند، یکی از آنها باج پران است بمعنی ریح (باد). رجوع به تحقیق ماللهند صص 62-63 و فهرست...
-
باج تپه
لغتنامه دهخدا
باج تپه . [ ت َپ ْ پ َ ] (اِخ ) محلی در استرآباد، قرب فوجرد، شغال تپه . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 85).
-
باج خانه
لغتنامه دهخدا
باج خانه .[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گمرکخانه . محل وصول عوارض .
-
باج خواه
لغتنامه دهخدا
باج خواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه باج را از بازرگانان گیرد و بسر کار رساند : اگر ترسی از رهزن و باج خواه که غارت کند آنچه بیند براه .نظامی (از آنندراج ).
-
باج ستان
لغتنامه دهخدا
باج ستان . [ س ِ ] (نف مرکب ) باج گیرنده . عشار. ساعی . (دستوراللغه ) : باج ستان ملوک تاج ده انبیاکز در او یافت عقل خط امان از عقاب . خاقانی .واو بخوبی ز روم باج ستان بنکوئی ز چین خراج ستان .نظامی .
-
باج گزار
لغتنامه دهخدا
باج گزار. [ گ ُ ] (نف مرکب ) باج دهنده . (آنندراج ). مالیات بده . آنکه بکسی باج میدهد. (ناظم الاطباء).