کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باثعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باثعه
لغتنامه دهخدا
باثعه . [ ث ِ ع َ ] (ع ص )تأنیث باثع: شفة باثعه ؛ لب سرخ و سطبر از غلبه ٔ خون نزدیک به انشقاق رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
باثع
لغتنامه دهخدا
باثع. [ ث ِ ](ع ص ) اسم فاعل از بثع. رجوع به بثع و باثعه شود.
-
کاثعة
لغتنامه دهخدا
کاثعة. [ ث ِ ع َ ] (ع ص ) شفةٌکاثعةٌ؛ لب سرخ یا ستبر پر از خون و لثةٌ کاثعةٌ کذلک . و شفةٌ کاثعةٌ باثعةٌ؛ لب ستبر. (منتهی الارب ).
-
لب
لغتنامه دهخدا
لب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گوشتالو و سرخ که جلوی دندانها قرار گیرد و دوره ٔ دهان را تشکیل دهد : لب بخت پیروز را خنده ا...