کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کینة
لغتنامه دهخدا
کینة. [ ن َ ] (ع اِ) سختی خواری . (منتهی الارب ). شدت خوارکننده . (از اقرب الموارد). سختی وشدت . خواری و مذلت . (ناظم الاطباء). || بدحالی ، و گویند: بات فلان بکینة سوء؛ ای بحالة سوء. (منتهی الارب ). || حالت . یقال : بات فلان بکینةسو؛ ای بحالة سوء. (ا...
-
کمیع
لغتنامه دهخدا
کمیع. [ ک َ ] (ع ص ، اِ) همخوابه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). همخوابه و ضجیع. (ناظم الاطباء). همخوابه و گویند: بات السیف کمیعی . (از اقرب الموارد).
-
کلل
لغتنامه دهخدا
کلل . [ ک َ ل َ ] (ع اِ) حال و شأن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). حال . گویند: بات بکلل سوء؛ ای حال سوء. (از اقرب الموارد).
-
صمات
لغتنامه دهخدا
صمات . [ ص ِ ] (ع اِمص ) نزدیکی : بات من القوم علی صمات ؛ ای بمرای و مسمع فی القرب . || نزدیکی انجام کار. (منتهی الارب ).
-
اوحاش
لغتنامه دهخدا
اوحاش . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وحش . گرسنگان . (منتهی الارب ). بات اوحاشا، ای جیاعاً؛ گرسنه شب بگذاشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
عرار
لغتنامه دهخدا
عرار. [ ع َ ] (اِخ ) نام ماده گاوی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و عرب در مثل گوید: بأت عرار بکحل ، دو حریف را گویند که هر دو همزور باشند و گویند: آن دو گاو چندان همزور بودند که یکدیگر را سُرو زدند تا هر دو بمردند. و این مثل را درباره ٔ دو حر...
-
شکع
لغتنامه دهخدا
شکع. [ ش َ ک ِ ] (ع ص ) بخیل و ناکس ترشروی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دردگین . یقال : بات شکعاً؛ از بسیاری درد نخوابید. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
قوی
لغتنامه دهخدا
قوی . [ ق َ وا ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال بات القوی . (از المنجد). || دشت و بیابان خالی و خشک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مبات
لغتنامه دهخدا
مبات . [ م َ ] (ع مص ) (از «ب ی ت ») شب گذراندن . (آنندراج ) (غیاث ). بات یبیت بیتوتةً و مبیتاً و مباتاً، ادرکه ُ اللیل نام او لم ینم . (اقرب الموارد). || (اِ) جای شب گذراندن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
بیت
لغتنامه دهخدا
بیت . [ ب َ ] (ع مص ) به شب کردن چنین . (منتهی الارب ). || زناشویی کردن ؛ بات الرجل یبیت بیتاً؛ تزوج . رجوع به بیتوتة شود. و فلاناً، زوجه (لازم و متعدی ). (از اقرب الموارد). زن کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
شوامت
لغتنامه دهخدا
شوامت . [ ش َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ شامتة. پایهای ستور و هی اسم لها. قال ابوعمرو: لاترک اﷲ له شامتة؛ ای قائمة و یقال : بات فلان بلیلةالشوامت ؛ ای بلیلة شدیدة تشمت به فیها الشوامت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به شامتة شود. || (ص ، اِ) ج ِ ...
-
صدر
لغتنامه دهخدا
صدر. [ ص َ ] (اِخ ) قلعه ٔ خرابی است بین قاهره و ایله ، و ابن ساعاتی در این بیت از آن نام برده است :سری موهنا والانجم الزهر لاتسری و للافق شوق العاشقین الی الفجرتأهب من صدر تخب به الکری فما زال حتی بات منزله صدری .(معجم البلدان ).
-
صفدی
لغتنامه دهخدا
صفدی . [ ص َ ف َ ] (اِخ ) دمشقی . نام وی سیداحمد است . مؤلف سلافةالعصر آرد: شیخ ما علامه محمد شامی این اشعار را از وی بر من انشاد کرد:صه یا حمام فلست المشوق و لا بات حالک فیها کحالی فما من تباکی کما من بکی و دمع الاسی غیر دمع الدلال .(سلافةالعصر ص 3...
-
ناقصة
لغتنامه دهخدا
ناقصة. [ ق ِ ص َ ] (ع ص ) تأنیث ناقص است . رجوع به ناقص شود. || (اصطلاح صرف ) افعال ناقصه ، افعالی است که بر جمله ٔ اسمیه درآید و مبتدا را رفع و خبررا نصب دهد و آن : کان ، صار، اصبح ، مازال ، امسی ، لیس ، مادام ، اضحی ، ظل ، بات ، برح ، ماانفک ، ماف...
-
معافسة
لغتنامه دهخدا
معافسة. [ م ُ ف َ س َ ] (ع مص ) همدیگر مروسیدن . (منتهی الارب ). همدیگر را مروسیدن . (ناظم الاطباء).چاره و معالجه کردن و گویند؛ بات یعافس الأمور. (ازاقرب الموارد). || پای فانشستنگاه کسی زدن . (تاج المصادر بیهقی ). پای بر سرین کسی زدن . (منتهی الارب ...