کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بابادی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بابادی
لغتنامه دهخدا
بابادی . (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ هفت لنگ ایل بختیاری است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
بابادی
لغتنامه دهخدا
بابادی . (معرب ،اِ) فلفل . (تذکره ٔ ضریر انطاکی چ مصر). و آن مصحف باباری است و در تحفه ٔ حکیم مؤمن و فهرست مخزن الادویه و برهان هم باباری آمده است . رجوع به باباری شود.
-
جستوجو در متن
-
کله
لغتنامه دهخدا
کله . [ ک َل ْ ل َ ] (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ بابادی هفت لنگ بختیاری است .
-
عالی انور
لغتنامه دهخدا
عالی انور. [ اَن ْ وَ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ بابادی هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
راکی
لغتنامه دهخدا
راکی . (اِخ ) حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده (چ لیدن ص 539) آن را جزو طوایفی شمرده که در عهد پادشاهی هزارسف بلرستان آمده اند. و کیهان در جغرافیای سیاسی ص 74 گوید: شعبه یی از طایفه ٔ بابادی هفت لنگ بختیاری است .
-
ململی
لغتنامه دهخدا
ململی . [ م َ م َ ] (اِخ ) شعبه ای از طایفه ٔ بابادی هفت لنگ بختیاری ودارای شعب ذیل است : سله چین ، کوروند، ملورچی ، حلوانی ، شهنی ، نصیر و گمار. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74).
-
باباری
لغتنامه دهخدا
باباری . (معرب ، اِ) (معرب لاتینی پیپر، بمعنی فلفل ) بلغت یونانی فلفل سیاه را گویند که در آش و طعام کنند و اگر زن بعد از مجامعت بخود برگیرد هرگز آبستن نگردد. (برهان ) (آنندراج ). فلفل اسود. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به بابادی ش...
-
ساری
لغتنامه دهخدا
ساری . (اِخ ) نام شهری بود از مازندران قریب به شهر آمل . (جهانگیری ) (برهان ). شهری است بسیار قدیم به مازندران ، از بناهای اسپهبد سارویه بن فرخان که از اولاد عم انوشیروان دادگر از طبقه ٔ آل باوند بوده و با ملوک بنی امیه معاصر ولیکن تا زمان خلافت عباس...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) مشکان . صاحب دیوان رسالت بزمان محمود غزنوی . او پس از محمود در زمره ٔ ارکان دولت محمودی از قبیل امیرعلی قریب حاجب بزرگ و عضدالدوله امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین سبکتکین برادر سلطان و امیرحسن وزیر مشهور به حسنک و ابوالقاسم ...