کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
باباآدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
باباآدم
لغتنامه دهخدا
باباآدم . [ دَ ] (اِ مرکب ) (ریشه ٔ...) گیاهی است با برگی سخت پهن و سطبر. آراقیطون . ارقیطون . مندوس . || نوع دیگر آن غیردیواری و غیر ریشه ٔ بابا آدم است که آنرا قلقاس گویند. || نوع دیگرآن دیواری است و برگهای آن با ریشه هائی که داردبه دیوار می چسبد و...
-
باباآدم
لغتنامه دهخدا
باباآدم . [ دَ ] (اِخ ) آدم ابوالبشر.- امثال :سال بابا آدم را داشتن ؛ سخت پیر بودن .
-
واژههای مشابه
-
سیب باباآدم
لغتنامه دهخدا
سیب باباآدم . [ ب ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مهره ٔ حلقوم که در گلوی کودکان مراهق برآید و به تازی قردوحه نامند. (از ناظم الاطباء). در کتاب کالبدشناسی هنری تألیف کیهانی ص 188 سیب آدم ضبط شده است .
-
جستوجو در متن
-
اراقیطون
لغتنامه دهخدا
اراقیطون . [ اَ ] (معرب ، اِ) آراقیطون . اَرقیطون . باباآدم . مندوس . و ریشه ٔ باباآدم ریشه ٔ آنست .
-
آراقیطون
لغتنامه دهخدا
آراقیطون . (معرب ، اِ) (از لاطینی آرکتولاپّا) باباآدم . اَراقیطون . اَرقیطون . (تحفه ).
-
مندوس
لغتنامه دهخدا
مندوس . [ م َ ] (اِ) گیاه باباآدم که ریشه ٔ آن در طب به کار است و این نام در کرج متداول است و گویند چون گل آن به لباس چسبد آن را من دوست و سپس مندوس گفته اند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
قردحة
لغتنامه دهخدا
قردحة. [ ق ُ دُ ح َ ] (ع اِ) مهره گلو مانا به جوز که در گلوی کودک مراهق برآید. (منتهی الارب ). مهره ٔ حلقوم که در گلوی کودکان مراهق برآید، و آن را سیب باباآدم گویند. (ناظم الاطباء).
-
باردان بزرگ
لغتنامه دهخدا
باردان بزرگ . [ ن ِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اریسا از تیره ٔ سینانتره . قسمت قابل مصرف آن ریشه (بنام ریشه ٔ باباآدم ) است . از مواد مؤثر وی رزین و املاح است . مورد استعمال آن گرد باردان استابیلیزه عصاره ٔ باردان استابیلیزه است . (کارآموزی دا...
-
لصیقی
لغتنامه دهخدا
لصیقی . [ ل َ ] (اِ) آذان الارنب . آذان الشاة. آذان الغزال . حکیم مؤمن در تحفه گوید: آذان الدب نیز گویند. برگش شبیه به برگ بارتنگ و کوچکتر و درشت و ساقش به سطبری انگشتی و زیاده بر ذرعی و تخمش به قدر فندق و نخود و خاردار و بر جامه می چسبد و لصیقی از ...
-
ننه حوا
لغتنامه دهخدا
ننه حوا. [ ن َ ن َ / ن ِ ح َوْ وا ] (اِخ ) در تداول ، حوا. مادر آدمیان . مقابل باباآدم . رجوع به حوا شود. || (اِ مرکب ) در گیاه شناسی ، نام گیاهی است از تیره ٔ چتریان که یکساله است و برگهائی شبیه برگ زردک دارد و ارتفاعش بین 30 تا 90 سانتی متر است و ب...
-
ارقیطون
لغتنامه دهخدا
ارقیطون . [اَ ] (معرب ، اِ) (از لاطینی آرکتولاپا) آراقیطون . اراقیطون . ارقطیون . باباآدم .مؤلف تحفةالمؤمنین گوید: معرّب از ارقیثون یونانی و آن نباتیست مزغّب ، ساقش مربع و سست و قریب بذرعی و برگش مایل به استداره واکلیل او مایل بسرخی و تخمش بقدر زیر...
-
ریشه
لغتنامه دهخدا
ریشه . [ ش َ/ ش ِ ] (اِ) طراز و تارهای پنبه ای و ابریشمین و جز آن که از چیزی آویزان باشد. (ناظم الاطباء) (از برهان ). || طره ٔ دستار. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات ). آنچه از تار بی پود گذارند در جانب جامه زینت را: ریشه ٔ گلیم . ریشه ٔ کلاغی . ریشه ...
-
برگ
لغتنامه دهخدا
برگ . [ ب َ ] (اِ) آن جزء از هر گیاهی که نازک و پهن است و از کناره های ساقه و یا شاخه های باریک میروید. (ناظم الاطباء). به عربی ورق گویند. (از برهان ). جزوی از گیاه که نازک و پهن است و از کناره های ساقه یا شاخه ها روید وبیشتر برنگ سبز است . اندامی از...