کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
این قبیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آین
لغتنامه دهخدا
آین . [ ی َ ] (اِ) آهن .
-
آین
لغتنامه دهخدا
آین . [ ی ِ ] (اِ) مخفف آیین : جشن سده امیرا رسم کبار باشداین آین کیومرث و اسفندیار باشد.منوچهری .
-
آین
لغتنامه دهخدا
آین . [ ی ِ ] (ع ص ) نرم . آسان . سبک .
-
آین رود
لغتنامه دهخدا
آین رود. [ ی ِ ] (اِخ ) نام رودیست ، سرچشمه ٔ آن بمغرب گردنه ٔ کندوان و شعب آن به طالقان رود.
-
موم آین
لغتنامه دهخدا
موم آین . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) مومیا. (ناظم الاطباء). موم آیین . رجوع به مومیا شود.
-
این جهان
لغتنامه دهخدا
این جهان . [ ج َ ] (اِ مرکب ) دنیا. عالم مادی . مقابل آن جهان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
این سر
لغتنامه دهخدا
این سر. [ س َ ] (اِ مرکب ) این دنیا. این جهان . عالم مادی . مقابل آن سر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
این سفر
لغتنامه دهخدا
این سفر. [ س َ ف َ ](ق مرکب ) این دفعه . این بار. (فرهنگ فارسی معین ).
-
این سو
لغتنامه دهخدا
این سو. (اِ مرکب ، ق مرکب ) اینطرف و این کنار. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ).
-
این طرف
لغتنامه دهخدا
این طرف . [ طَ رَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) این جانب . این سو. (فرهنگ فارسی معین ). این کنار. (ناظم الاطباء).
-
این طور
لغتنامه دهخدا
این طور. [ طَ / طُو ] (ق مرکب ) چنین . اینچنین . (فرهنگ فارسی معین ).- که اینطور ؛ در موردی گویند که مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
این قدر
لغتنامه دهخدا
این قدر. [ ق َ / ق َ دَ ] (ق مرکب ) این اندازه . این حد. (فرهنگ فارسی معین ). این اندازه و به این بسیاری و این همه . (ناظم الاطباء).
-
این تاریوش
لغتنامه دهخدا
این تاریوش . [ ] (اِخ ) اسمی است که مصریها به داریوش داده اند و آن تریوش نیز نوشته اند. (ایران باستان ج 1 ص 479 و ج 2 ص 987).
-
این جهانی
لغتنامه دهخدا
این جهانی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب به این جهان . دنیوی . (فرهنگ فارسی معین ). منسوب و متعلق به این جهان و این مکان . (ناظم الاطباء): باز در عواقب کارهای عالم تفکری کردم ... تا روشن گشت که نعمتهای اینجهانی چون روشنایی برق است . (کلیله و دمنه ). در حر...
-
این سری
لغتنامه دهخدا
این سری . [ س َ ] (ص نسبی ) این جهانی . دنیوی . مقابل آن سری : هر ذلیلی که حق عزیز کندآن عزیزیش این سری منگر. خاقانی .|| ظاهری . عرضی . (فرهنگ فارسی معین ).