کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
این سو و آن سو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آین
لغتنامه دهخدا
آین . [ ی َ ] (اِ) آهن .
-
آین
لغتنامه دهخدا
آین . [ ی ِ ] (ع ص ) نرم . آسان . سبک .
-
موم آین
لغتنامه دهخدا
موم آین . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) مومیا. (ناظم الاطباء). موم آیین . رجوع به مومیا شود.
-
این سفر
لغتنامه دهخدا
این سفر. [ س َ ف َ ](ق مرکب ) این دفعه . این بار. (فرهنگ فارسی معین ).
-
این طور
لغتنامه دهخدا
این طور. [ طَ / طُو ] (ق مرکب ) چنین . اینچنین . (فرهنگ فارسی معین ).- که اینطور ؛ در موردی گویند که مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جز این
لغتنامه دهخدا
جز این . [ ج ُ ] ( حرف اضافه + ضمیر) (از: جز + این ) غیر ازاین . سوای این . به استثنای این . رجوع به جُز شود.
-
راچبورگ این لاونبورگ
لغتنامه دهخدا
راچبورگ این لاونبورگ . [ وِم ْ ] (اِخ ) قصبه ای است در آلمان که در چهل هزارگزی شمالی شرقی دوک لاونبورگ از خطه ٔ شلسویگ هولشتاین قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
از این پس
لغتنامه دهخدا
از این پس . [ اَ پ َ ] (ق مرکب ) زین پس . از این سپس . از این ببعد.
-
از این رو
لغتنامه دهخدا
از این رو. [ اَ ] (حرف اضافه + صفت + اسم ) از این جهت . از این سوی . از این طرف : کس از ما نبینند جیحون بخواب وز ایران نیایند از این روی آب . فردوسی .|| (حرف ربط مرکب ) لاجرم . لهذا. ازیرا.
-
از این سپس
لغتنامه دهخدا
از این سپس . [ اَس ِ پ َ ] (ق مرکب ) از این پس . بعد از این . من بعد.
-
دالتون این فورنس
لغتنامه دهخدا
دالتون این فورنس . [ تُن ْ ن ِ ] (اِخ ) نام قصبه ای در ایالت لانکاسترو در 37هزارگزی شمال غربی لانکاستر انگلیس در خلیج ایرلاند. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
جستوجو در متن
-
آن سو
لغتنامه دهخدا
آن سو. (اِ مرکب ، ق مرکب ) آن سوی . آن طرف . مقابل این سوی .
-
ازین سو
لغتنامه دهخدا
ازین سو. [ اَ ] (حرف اضافه + صفت + اسم ) مخفف از این سو. از این جهت . از این طرف : ازین سو و زان سو پرستندگان پس پشت و پیش اندرون بندگان .فردوسی .
-
آبجیل
لغتنامه دهخدا
آبجیل . (ص مرکب ، اِ مرکب ) در اصطلاح بنایان ، گچی نیک ناسرشته که آب آن بیک سو و گچ آن بیک سو باشد.