کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایست میان دو پرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ایست کردن
لغتنامه دهخدا
ایست کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توقف کردن .
-
ایست واستر
لغتنامه دهخدا
ایست واستر. [ س َ ] (اِخ ) رجوع به ایسدواستر شود.
-
جستوجو در متن
-
میان پرده
لغتنامه دهخدا
میان پرده . [ یام ْ پ َ دَ / دِ ] (اِمرکب ) (اصطلاح موسیقی ) نقطه هایی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. نیم پرده . || (در سینما یا تآتر) فاصله ٔ دو پرده ٔ نمایش . در فاصله ٔ دو قسمت مجزا از یک نمایش که پرده ٔ سن می افتد.
-
سجف
لغتنامه دهخدا
سجف . [ س َ / س ِ ] (ع اِ) دو پرده که با هم قرین باشند و میان آنها فرجه باشد. (منتهی الارب ). ج ، اسجاف ، سجوف . (مهذب الاسماء). سجاف باشد و گفته اندسَجْف دو پرده باشد قرین یکدیگر که بین آن دو فرجه بود و گفته اند هر در که به دو پرده ٔ مقرون پوشیده با...
-
نیم پرده
لغتنامه دهخدا
نیم پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) میان پرده . نقطه هائی که بین حروف به جای حروف یا پرده های متروک گذارند. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پرده در این لغتنامه شود.
-
بین الهلالین
لغتنامه دهخدا
بین الهلالین . [ ب َ نَل ْ هَِ ل َ ] (ع ق مرکب ) میان دو هلال . میان دو کمان . || دو هلال که در دو طرف جمله ٔ معترضه قرار دهند. دو پرانتز.
-
اشهبان
لغتنامه دهخدا
اشهبان . [ اَ هََ ] (ع اِ) آن دو سال بی باران که در میان هر دو سال یک سال با باران و سبزه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دو سال بی باران که میان آن دو یک سال بارانی و سبزه باشد. دو سال خشکسال که میان آن دو سالی باسبزه باشد. (از اقرب الموارد).
-
سنفتان
لغتنامه دهخدا
سنفتان . [ س ُ ف َ ] (ع اِ) تثنیه ، دو چوب ایستاده که میان هر دو چرخ چاه باشد. (منتهی الارب ). بصیغه ٔ تثنیه دو چوب راست ایستاده ٔ میان دو چرخ چاه . (ناظم الاطباء).
-
مهواة
لغتنامه دهخدا
مهواة. [ م َهَْ ] (ع اِ) میان آسمان و زمین . (منتهی الارب ، ماده ٔ هَوی ). || مغاکی میان دو کوه و مانند آن . مَهوی ̍. (منتهی الارب ). میان دو کوه . ج ، مهاوی . (مهذب الاسماء).
-
حیلولة
لغتنامه دهخدا
حیلولة. [ ح َ ل َ ] (ع مص ) حایل شدن میان دو چیز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). میان دو چیز درآمدن و حایل شدن . (غیاث ) (آنندراج ): حیلوله ٔ زمین میان خورشید و ماه .
-
افرغما
لغتنامه دهخدا
افرغما. [ ] (اِ) پرده ٔ حاجز میان آلات تنفس و آلات غذا. (از بحرالجواهر).
-
حاجب گه
لغتنامه دهخدا
حاجب گه . [ ج ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) جای حاجب : نه تنها سرائی است بل هشت و هفت در آنها بباید دو فرسنگ رفت فلک پیش ایوان او کوته است در آن هفت دهلیز حاجبگه است بهرجایگاهی از آن پرده ایست بهر پرده استاده حاجب دویست .(یوسف و زلیخا).
-
استثفار
لغتنامه دهخدا
استثفار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دامن میان هر دو ران گرفتن مردم . (منتهی الارب ). دامن میان پای گرفتن . || دُم میان هر دو ران گرفتن سگ چنانکه بشکم چسباندآنرا. (منتهی الارب ). دم در میان دو پای گرفتن سگ .
-
حد فاصل
لغتنامه دهخدا
حد فاصل . [ ح َدْدِ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مرز بین دو چیز اعم از محسوس و معقول . میان دو چیز: طور؛ حد فاصل میان دو چیز. طخوم ؛ حد فاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ).