کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایستادگی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایستادگی کردن
لغتنامه دهخدا
ایستادگی کردن . [ دَ / دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مقاومت کردن . پایداری کردن : امام ایشان ایستادگی کند بحقوق خدا که در ایشان است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311). مردمان شهر ایستادگی کردند و پیوستگان سلطان هر کسی یاری دادند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313).
-
جستوجو در متن
-
اهتمام کردن
لغتنامه دهخدا
اهتمام کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سعی کردن . کوشش نمودن . توجه کردن . سرکاری نمودن . تدبیرکردن . نگهبانی کردن . غمخوارگی کردن . (ناظم الاطباء). ایستادگی کردن . اعتناء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- اهتمام کردن در کار کسی ؛ تیمارگین شدن به کار...
-
اصرار کردن
لغتنامه دهخدا
اصرار کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ثبات و دوام ورزیدن و ایستادگی کردن در کاری . و نیز لجاجت کردن و ایستادگی نمودن . (ناظم الاطباء). سماجت کردن . مُصِر بودن . ابرام کردن . پافشاری داشتن . اصرار ورزیدن . و رجوع به اصرار ورزیدن شود : کند در ره نوشتن ...
-
مقابلت کردن
لغتنامه دهخدا
مقابلت کردن . [ م ُ ب َ / ب ِ ل َ ک َ دَ ](مص مرکب ) برابری کردن . ایستادگی کردن : مقابلت نکند با حجر به پیشانی مگر کسی که تهور کند به نادانی . سعدی .و رجوع به مقابله و ترکیب های آن شود.
-
گردن شقی
لغتنامه دهخدا
گردن شقی . [ گ َ دَ ش َ ] (حامص مرکب ) تکبر. گردنکشی . ایستادگی در مقابل فرمانی . و رجوع به گردن شقی کردن شود.
-
شاخ برداشتن
لغتنامه دهخدا
شاخ برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) از پشت کسی ؛ کنایه از ترک مخالفت و منازعت و ایستادگی کردن . (فرهنگ رازی ).
-
مقاومة
لغتنامه دهخدا
مقاومة. [ م ُ وَ م َ ] (ع مص ) با کسی برابری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). برابری کردن . با کسی در کشتی و جز آن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || با کسی ایستاده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ایستادگی کردن با کسی . قِ...
-
پافشاری
لغتنامه دهخدا
پافشاری . [ ف ِ ] (حامص مرکب ) پایداری . ایستادگی . مقاومت . ثبات .استقامت . استواری . پابرجائی . پای برجائی . ثبات قدم . اصرار. ابرام . و با مصدر کردن صرف شود.
-
پافشردن
لغتنامه دهخدا
پافشردن . [ ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) استقامت کردن . پافشاری کردن . اصرار، لجاج ، ابرام . پای فشردن . پای افشردن . پای افشاری .ایستادگی . پایداری . پائیدن . پای داشتن . ثبات قدم .- امثال :پافشردی بُردی ؛ استقامت سبب نیل به مقصود است .
-
پای فشاردن
لغتنامه دهخدا
پای فشاردن . [ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) ثبات کردن . پای افشردن . پافشاری کردن . سخت ایستادن . استواری و ثبات قدم ورزیدن . ایستادگی کردن در سودا. (برهان ). ایستادگی کردن در کاری : لشکر دیلم در آن حادثه پای بیفشردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).شاهی که ترا...
-
درنگی ساختن
لغتنامه دهخدا
درنگی ساختن . [ دِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) درنگ کردن . سهل انگاری کردن . مماطله . تأخیر کردن . سستی کردن : به هر سو یکی نامه ای کن درازبسیچیده باش و درنگی مساز. فردوسی .ز چیزی که گفتی درنگی مسازکه بودن بدین شارسان شد دراز. فردوسی .که ما را به دیدارت آمد...
-
اقتصار
لغتنامه دهخدا
اقتصار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بسند کردن و نگذشتن ازچیزی . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اکتفاکردن بر چیزی . ایستادن و بسند کردن بدان . (تاج المصادر بیهقی ). بر چیزی فروایستادن . (المصادر زوزنی ).- اقتصار کردن ؛ اکتفا کردن . بسند کردن : بهتر...
-
مداومت
لغتنامه دهخدا
مداومت . [ م ُ وَ / وِ م َ ] (از ع اِمص ) استدامت . پایداری . ثبات . (ناظم الاطباء). ادامه . (فرهنگ فارسی معین ). || مواظبت وایستن بر کاری . (ناظم الاطباء). || (ص ) همیشه یا مدتی طولانی کاری را انجام دادن . دوام دادن . پایداری کردن . ثابت قدم بودن . ...
-
توپ گرفتن
لغتنامه دهخدا
توپ گرفتن .[ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) در اصطلاح قمار، ایستادگی و حمله ٔ متقابل کردن در برابر کسی که توپ می زند. از جای نشدن تا دست توپ زن را باز کند. نهراسیدن از افزایش مبلغ قمار که توپ زن برای ارعاب او پیشنهاد می کند. مقابل توپ خوردن . رجوع به توپ زد...