کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایست
لغتنامه دهخدا
ایست . (اِمص ) توقف . سکون . وقفه . مکث : نیستشان از جست وجو یک لحظه ایست از پی همْشان یکی دم ایست نیست . مولوی .که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یارای ایست .سعدی .
-
واژههای مشابه
-
ایست کردن
لغتنامه دهخدا
ایست کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توقف کردن .
-
ایست واستر
لغتنامه دهخدا
ایست واستر. [ س َ ] (اِخ ) رجوع به ایسدواستر شود.
-
واژههای همآوا
-
عیسة
لغتنامه دهخدا
عیسة. [ س َ ] (ع اِ) رنگ عیس . (از ذیل اقرب الموارد از تاج ). عَیَس . رجوع به عیس و عَیَس شود.
-
عیثة
لغتنامه دهخدا
عیثة. [ ع َ ث َ ] (اِخ ) شهری است به شریف یا جزیره . (منتهی الارب ). چاهی است در شُرَیف ، و گویند شهری است در الجزیرة. و نیز گفته اند که آن موضعی است در یمن ،و همچنین ناحیه ای است در شام . (از معجم البلدان ).
-
عیثة
لغتنامه دهخدا
عیثة. [ ع َ ث َ ] (ع اِ) اسم المرة است از مصدر عَیْث . (از اقرب الموارد). رجوع به عیث شود. || زمین نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمین سهل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
باجربق
لغتنامه دهخدا
باجربق . [ ج ُ ب َ ] (اِخ ) قریه ایست از قریه های بین النهرین ، خره ایست بین بقعاء و نصیبین . (معجم البلدان ).
-
ذوسیدان
لغتنامه دهخدا
ذوسیدان . (اِخ ) نام طائفه ایست از حمیر.
-
آرغاده
لغتنامه دهخدا
آرغاده . [ دَ ] (اِخ ) نام رودخانه ایست . (برهان قاطع).
-
ذوجراف
لغتنامه دهخدا
ذوجراف . [ ج ُ ] (اِخ ) نام وادی ایست به یمامة.
-
اخلاء
لغتنامه دهخدا
اخلاء. [ اَ ] (اِخ ) ناحیه ایست ببصره . (مراصدالاطلاع ).
-
بابونیا
لغتنامه دهخدا
بابونیا. (اِخ ) قریه ایست به بغداد. و رجوع به بابون شود.