کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایساء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایساء
لغتنامه دهخدا
ایساء. (ع مص ) (از «وس ی ») موی سر تراشیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). ستردن موی سر کسی . (ناظم الاطباء). || بریدن . قطع کردن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
عیصاء
لغتنامه دهخدا
عیصاء. [ ع َ ] (ع اِ) شدت سختی و حاجت ، و آن مانند «عوصاء» است و کمتر به کار رود. (از اقرب الموارد).
-
عیساء
لغتنامه دهخدا
عیساء.[ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعیس . ماده شتر سپید سرخ موی . (ناظم الاطباء). ج ، عیس . رجوع به عیس [ عی ] شود. || (اِ) ملخ ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام زنی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطبا...
-
ایثاء
لغتنامه دهخدا
ایثاء. (ع مص ) خداوند مرکب شکسته شدن از ستور و کشتی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بدین معنی ناقص یایی است . (ناظم الاطباء). || کفته یا دردناک گردانیدن دست را و معیوب ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به...
-
ایساع
لغتنامه دهخدا
ایساع . (ع مص ) (از «و س ع ») توانگر شدن . (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ) (آنندراج ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). || تمام فرارسانیدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || فراخ گردانیدن نعمت را بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ...
-
ایصاء
لغتنامه دهخدا
ایصاء. (ع مص ) (از «وص ی ») اندرز کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 23). || فرض نمودن . (منتهی الارب ). فرض کردن .(ناظم الاطباء). || وصی گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اق...
-
جستوجو در متن
-
موی
لغتنامه دهخدا
موی . (اِ) مو. رشته های باریک و نازک که بر روی پوست بدن برخی از جانداران پستاندار و از جمله انسان به وضع و کیفیت مختلف می روید و در عمق پوست ریشه و پیاز دارد. مو. شَعر. (دهار) (منتهی الارب ). صفر. طمحرة.(منتهی الارب ) : اگر موی را بسوزانند در قوت مان...