کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایز
لغتنامه دهخدا
ایز. (ترکی ، اِ) نشان قدم . اثر پا. (فرهنگ فارسی معین ).- ایز کسی را گرفتن ؛ رد پای کسی را گرفتن . او را پنهان تعقیب کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- ایزگم کردن ؛ رد پا را از میان بردن . گم کردن اثر و نشانه ٔ خود.- || مردم را به اشتباه انداختن . (فرهنگ...
-
واژههای مشابه
-
ایز برداشتن
لغتنامه دهخدا
ایز برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) از اثر پاها بر زمین دنبال کسی بقصد یافتن او رفتن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
عیذ
لغتنامه دهخدا
عیذ. [ ع َی ْ ی ِ ] (اِخ ) لقب جودی است . (از منتهی الارب ). رجوع به جودی شود.
-
ایض
لغتنامه دهخدا
ایض . [ اَ ] (ع مص ) (از «ای ض ») بازگشتن بسوی آن بعد از آنکه ترک کرده بود آنرا. (منتهی الارب ). آض الیه ایضاً. بازگشتن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). || گشتن . (آنندراج ). متحول شدن از حال خود بحال دیگر و دگرگون گردیدن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
جاپا
لغتنامه دهخدا
جاپا. (اِ مرکب ) جای پا. اثر. ایز. ردپا.
-
ایزگم کردن
لغتنامه دهخدا
ایزگم کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پی گم کردن . اضلال . اغوا. رجوع به ایز شود.
-
پی جوئی کردن
لغتنامه دهخدا
پی جوئی کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کاوش کردن . تجسس کردن . || ایز جستن . رد پای کسی را برداشتن .
-
پی شناس
لغتنامه دهخدا
پی شناس . [ پ َ / پ ِ ش ِ ] (نف مرکب ) که اثر پای شناسد. ایزشناس . قائف . (منتهی الارب ). که ردّ پای تواند یافت . که ایز تواند بردارد.
-
تبأن
لغتنامه دهخدا
تبأن . [ ت َ ب َءْ ءُ ] (ع مص ) (از «ب ٔن ») در پی راه و نشان قدم شدن . (منتهی الارب ). ایز گرفتن : تبأنت الطریق و الاثر؛ در پی راه و نشان قدم شدم . (منتهی الارب ): ایزش را گرفتم .
-
حفف
لغتنامه دهخدا
حفف . [ ح َ ف َ ] (ع اِ) جانب . (آنندراج ) (منتهی الارب ). || نشان . پی . اثر. حف . حفاف . ایز. || سختی عیش . کمی مال . || ناحیت . || قصیر مقتدر از مردان . کوتاه باقدرت . (منتهی الارب ).
-
حف
لغتنامه دهخدا
حف . [ ح َف ف ] (ع اِ) شانه ٔ جولاهان .دفتین . بفتری . منسج . (اقرب الموارد). || تیغ جولاهان . || کرانه . (منتهی الارب ). || پی . نشان . (اقرب الموارد). اثر. ایز. || نوعی ماهی سفید که خار بر پشت و شکم دارد.
-
رد گم کردن
لغتنامه دهخدا
رد گم کردن . [ رَ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، پی گم کردن . اثر چیزی یا کاری را از بین بردن . ایز گم کردن . بمجاز، گمراه ساختن . توجه و نظر کسی را از چیزی اصلی منحرف گردانیدن و بسوی چیز دیگر کشانیدن .