کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایرسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایرسا
لغتنامه دهخدا
ایرسا. (اِ) نام بیخ سوسن آسمانگون ، چون گل آن زرد و سفید و کبود میباشد بنابرآن ایرسا نامیده اند چه شبیه بقوس قزح است . (برهان ). سوسن آسمانگون و به حقیقت نام قوس قزح است و به مجاز سوسن را گویند بعلاقه ٔ الوان مختلفه . (از رشیدی ). رجوع به ذخیره ٔ خوا...
-
جستوجو در متن
-
اریسا
لغتنامه دهخدا
اریسا. [ ] (معرب ، اِ) ایرسا. رجوع به ایرسا شود.
-
ایرسیا
لغتنامه دهخدا
ایرسیا. (اِ) رجوع به ایرسا شود.
-
ایرس
لغتنامه دهخدا
ایرس . [ رِ ] (اِ)ایرسا. ایریس . رجوع به دزی ج 1 ص 46 و ایرسا شود.
-
قاسورس
لغتنامه دهخدا
قاسورس . [ ] (اِ) زنبق بدبو. (دزی ) . ایرسا. ایرسا را به سریانی عقارا سوسانی نامند. (مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن در کلمه ٔ ایرسا). قاسورس ظاهراً مصحف عقارا سوسانی است .
-
ابریمون
لغتنامه دهخدا
ابریمون . [ ] (اِ) به رومی اسم ایرسا است . (تحفه ).
-
اصل السوسن الاَّسمانجونی
لغتنامه دهخدا
اصل السوسن الاَّسمانجونی . [ اَ لُس ْ سو س َ نِل ْ ] (ع اِ مرکب ) بیخ سوسن آسمانگونی . و آسمانجونی معرب آسمانگونه ای است . در تحفه و هم در فهرست مخزن نوشته اند ایرسا است . رجوع به ایرسا شود. و در اختیارات بدیعی چنین است : اصل السوسن آسمان جون ایرساست...
-
ارسا
لغتنامه دهخدا
ارسا. [ اِ ] (اِ) بیخ سوسن آسمان گونست . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). ایرسا. بیخ قسمی از سوسن کبود برّی . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ، ذیل سوسن ). ریشه ٔ سوسن آسمان گون . ریشه ٔ زنبق کبود.
-
اللوریقن
لغتنامه دهخدا
اللوریقن . [ اِ ق ُ ] (اِخ ) ایلیری . رجوع به ایلیری و اللورس و اللوری شود: و أجود هذا النوع [ سوسن الاَّسمانجونی ] ما کان من البلاد التی یقال لها اللوریقن . (مفردات ابن البیطار ذیل کلمه ٔ ایرسا).
-
آدینده
لغتنامه دهخدا
آدینده . [ ی َ دَ / دِ ] (اِ) قوس قزح : عَلَم ابر و تندر بود کوس اوکمان آدینده شود ژاله تیر. رودکی .و آن راکمان گردون ، کمان بهن ، کمان رستم ، کمان شیطان ، آفنداک ، شدکیس ، سرویسه ، تیراژه ، صدکیس ، آزفنداک ، ایرسا، طوق بهار، افنداک و درونه نیز خوانن...
-
حب غاریقون
لغتنامه دهخدا
حب غاریقون . [ ح َب ْ ب ِ ] (اِ مرکب ) درد مفاصل و استسقاء را مفید بود و فرنکیه و بلخیه را سودمند آید. صفت آن : صبر سقوطری و افتیمون از هر یک شش درم ، غاریقون چهار درم ، سقمونیا یک درم ، ایرسا و انیسون از هر یک دو درم ، همه را کوفته و بیخته به آب خال...
-
عقار
لغتنامه دهخدا
عقار. [ ع َق ْ قا ] (ع ص ) مبالغه است مصدر عَقر را. (از اقرب الموارد). رجوع به عَقر شود. || (اِ) گیاه که بدان تداوی نمایند و یا اصل داروها. (منتهی الارب ). دارو، و یا گیاه ویا ریشه های گیاه که بدان درمان کنند. و گویند عقاقیر اصل و ریشه ٔ داروها است ....
-
دلبوث
لغتنامه دهخدا
دلبوث . [دَ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است . (منتهی الارب ). گیاهی است که عامه آنرا ذنب الفرس نامند. (از اقرب الموارد). نوعی از سوسن بری . (الفاظ الادویه ). سیف الغراب . (قاموس ). نوعی از سوسن صحرائی است به یونانی ، و به عربی سیف الغراب خوانند چه برگ آن به ش...
-
قلوماین
لغتنامه دهخدا
قلوماین . [ ق ُ ی ُ ] (معرب ، اِ) و آن را شجره ٔ ابی مالک و اهل دمشق صابون القاف و صابون الثیاب و ظفرالقط خوانند. نباتی است جبلی و بستانی ساق آن مربع شبیه به ساق باقلا و برگ آن شبیه به برگ لسان الجمل ، برساق آن غلافها و اطراف بعضی مایل به طرف بعضی و ...