کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایجاد فتنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
علینقی ایجاد
لغتنامه دهخدا
علینقی ایجاد. [ ع َن َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدعلی خان همدانی . متخلص به ایجاد. اصل او از همدان بود و در «برهان پور» متولد شد ودر سال 1189 هَ . ق . درگذشت . ابیاتی از شعر او در نتایج الافکار نقل شده است . (از الذریعه ج 9 ص 764).
-
جستوجو در متن
-
فتنه گر
لغتنامه دهخدا
فتنه گر. [ ف ِ ن َ / ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنکه ایجاد فتنه کند. فتنه جو. فتنه انگیز : چون ز فتنه گران تهی شدجای پیش خود فتنه را نشاند ز پای . نظامی .رجوع به فتنه انگیز شود.
-
شور گردانیدن
لغتنامه دهخدا
شور گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) پرنمک کردن . (فرهنگ فارسی معین ): اِملاح ؛ شور گردانیدن طعام را. (منتهی الارب ). || ایجاد آشوب و فتنه کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فتفته
لغتنامه دهخدا
فتفته . [ ف ِ ف ِ ت َ / ت ِ ] (اِ) نجوایی سریع و طویل برای فریبی یا ایجاد فتنه ای . (یادداشت بخط مؤلف ). فت فت کردن . رجوع به فت فت کردن شود.
-
دوبهم زنی
لغتنامه دهخدا
دوبهم زنی . [ دُ ب ِ هََ زَ ] (حامص مرکب ) ایجاد اختلاف میان دو تن . صفت و حالت دوبهم زن . تفتین . تضریب . سعایت . نمامی . دوبرهم زنی . دوبهم اندازی . سخن چینی . نفاق افکنی . فتنه انگیزی با سخن چینی در بین دو تن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به دوبهم اندا...
-
شور افکندن
لغتنامه دهخدا
شور افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شور فکندن . آشوفتن . ولوله انداختن . آشوب و فتنه برپا کردن . || هیجان و نشاط ایجاد کردن : ملک را گوی در چوگان فکندندشگرفان شور در میدان فکندند. نظامی .ترش بنشین و تندی کن که ما را تلخ ننمایدچه میگویی چنین شیرین ک...
-
حکم
لغتنامه دهخدا
حکم . [ ح َ ک َ ] (اِخ ) ابن ابی العاص بن امیةبن عبدشمس . یکی از اصحاب و پدر مروان و عموی عثمان است . روز فتح مکه به دین اسلام درآمد. سپس پاره ای از اسرار حضرت رسول را افشا نمود و تقلید مشی و حرکت آنحضرت را درمی آورد و به لودگی ها و مسخرگیها اهانت بر...
-
نم
لغتنامه دهخدا
نم . [ ن َم م ] (ع مص ) سخن چینی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از منتهی الارب ). || فاش کردن سخن را به اشاعت و افساد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فاش کردن خبر را به قصد فتنه انگیزی و ایجاد وحشت . (از ناظم الاطباء). || ...
-
خزعل خان
لغتنامه دهخدا
خزعل خان . [ خ َ ع َ ] (اِخ ) شیخ خزعل خان پسر حاجی جابرخان از طایفه بنی کعب عرب خوزستان ملقب به معزالسلطان و سردار اقدس بسال 1280 هَ . ق .بدنیا آمد. وی سردار معروف و بسیار با نفوذ عرب محمره ای بود و بعدها بدست رضاشاه اسیر و مقیم طهران گردید و آنقدر ...
-
باروت
لغتنامه دهخدا
باروت . (اِخ ) فتنه ٔ. مادر ژاک اول (پسرعم الیزابت ) کاتولیک بود و او خود در مذهب پوری تنی تربیت یافت اما چون میخواست پادشاهی مستبد باشد مذهب انگلیکانی را پذیرفت و مخالف کاتولیک ها و پوری تنیها گشت چنانکه در نخستین سال پادشاهی او شش هزار کاتولیک را ب...
-
ساجیة
لغتنامه دهخدا
ساجیة. [ جی ی َ ] (اِخ ) دسته ای از قراولان خاصه ٔ الراضی باﷲ خلیفه ٔ عباسی که بعلت ایجاد فتنه و آشوب ، بفرمان آن خلیفه و بدست ابن رائق وزیر او قلع و قمع شدند. رجوع به خاندان نوبختی ص 205 تا 207 و تجارب الامم ابن مسکویه ج 2 ص 414 و 418 و 419 و 448 و ...
-
شور کردن
لغتنامه دهخدا
شور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرنمک کردن . (فرهنگ فارسی معین ). تملیح . (منتهی الارب ).- شور کردن آب ؛ کنایه از ناسازگار کردن کار. ایجاد دشمنی و اختلاف کردن : کسی را که دانی تو از تخم تورکه بر خیره کردند این آب شور.فردوسی . || بانگ و خروش کردن . ف...
-
انگیختن
لغتنامه دهخدا
انگیختن . [ اَ ت َ ] (مص ) جنباندن از جای . (برهان قاطع) (از هفت قلزم ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جنبانیدن . (انجمن آرا). برجهانیدن . (آنندراج ). بلند ساختن . برکشیدن . (برهان قاطع) (هفت قلزم ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). به حرکت درآوردن : تیغی بک...
-
یوسفی
لغتنامه دهخدا
یوسفی . [ س ُ] (اِخ ) ترکش دوز. مردی خراسانی که به شغل ترکش دوزی اشتغال داشت و از مریدان درویش خسرو بود. شاه عباس بزرگ در زمانی که به تکیه ٔ خسرو (در قزوین ) رفت وآمد داشت با یوسفی خراسانی هم مهربانی می کرد و هر بار که یوسفی ترکش برایش می دوخت و به خ...