کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایام
لغتنامه دهخدا
ایام . (ع مص ) دود کردن زنبورخانه را تا عسل چینند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دود کردن زنبورخانه را تا انگبین چینند. (ناظم الاطباء). اَوَم . (منتهی الارب ). || (اِ) دود. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) || ج ِ اُیُم . || بیماریی است شتران را. (منتهی الا...
-
ایام
لغتنامه دهخدا
ایام . [ اَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ یوم . (دهار) (منتهی الارب ). اصل آن ایوم ، واو به یاء بدل شده و در یاء ادغام شده است . (منتهی الارب ). || فارسیان به معنی مطلق وقت و هنگام نیز آرند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مأخوذ از تازی . روزگار. روزها. موسمها. فصل...
-
ایام
لغتنامه دهخدا
ایام . [ اُ ] (ع اِ) بیماریی مر شتران را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || دود. (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای مشابه
-
روشن ایام
لغتنامه دهخدا
روشن ایام . [ رَ / رُو ش َ اَی ْ یا ] (ص مرکب ) بهروز. درخشان روزگار. سپیدروز و کامروا : دین روشن ایام است از او دولت نکونام است از اوملکت باندام است از او ملت بسامان باد هم .خاقانی .
-
شوریده ایام
لغتنامه دهخدا
شوریده ایام . [ دَ / دِ اَی ْ یا ] (ص مرکب ) که روزگار با شیدائی و آشفتگی قرین دارد.که عمر به شوریدگی و شیدائی به سر آرد : یکی پرسید از آن شوریده ایام که تو چه دوست داری گفت دشنام .عطار (اسرارنامه ).
-
اخبار ایام
لغتنامه دهخدا
اخبار ایام . [ اَ رِ اَی ْ یا ] (اِخ ) رجوع به تواریخ ایام شود.
-
تواریخ ایام
لغتنامه دهخدا
تواریخ ایام . [ ت َ خ ِ اَی ْ یا ] (اِخ ) اسم دو کتاب تاریخی عهد عتیق است که به اول و دوم تواریخ ایام مسمی می باشد. نگارنده ٔ آنها معین نیست اگرچه اکثری بر آنند که عزرا، آنها را در 457 ق .م . تصنیف نمود و این رای بتوسط سوءالات و مباحثات دقیق و نکته س...
-
واژههای همآوا
-
عیام
لغتنامه دهخدا
عیام . [ ع َ ] (ع اِ) روز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نهار. گویند: سرنا العیام کله ؛یعنی همه ٔ روز را حرکت کردیم . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مصوصی
لغتنامه دهخدا
مصوصی . [ م ُ ص َ صی ] (ع اِ) از ایام بردالعجوز است . (ناظم الاطباء). از ایام عجوز است . (منتهی الارب ).
-
هدورام
لغتنامه دهخدا
هدورام . [ ] (اِخ ) رئیس تسخیری که در ایام رحبعام واقع شد. بعضی را گمان چنان است که او و نیرام که رئیس تسخیر ایام سلیمان بود و اورام که در ایام داود رئیس جزیه بوده و سدورام همه یک شخص اند. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
ویران آبادان کردکواد
لغتنامه دهخدا
ویران آبادان کردکواد. [ ک َ ک َ ] (اِخ ) نام قم در آخر ایام مملکت فرس از ایام قباد تا به ایام یزدگرد ویران آبادان کردکواد بود یعنی قباد عمارت کرد و آباد گردانید.
-
رنن
لغتنامه دهخدا
رنن . [ رَ ن َ ] (ع اِ) صاحب منتهی الارب آرد: در صحاح آمده است که چیزی است که در آب بانگ زند در ایام تابستان و صراح آن را تفسیر کرده و گویدجانوری است که در تابستان بانگ کند در آب و صاحب قاموس گوید چیزی است که در ایام زمستان در آب صیحه زند- انتهی . چی...