کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اگرچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اگرچه
لغتنامه دهخدا
اگرچه . [ اَ گ َ چ ِ ] (حرف ربط مرکب ) کلمه ٔ شرط و علاقه . (ناظم الاطباء). || هرچند. اگرچند. (فرهنگ فارسی معین ). بااینکه . اگرچه . با وجود اینکه . با همه ٔ اینکه . گرچه .ولو. هرچند که . ارچه . (یادداشت مؤلف ) : بت اگرچه لطیف دارد نقش به بر دو رخان...
-
جستوجو در متن
-
ولو
لغتنامه دهخدا
ولو. [ وَ ل َ ] (ع حرف ربط مرکب ) (از: و، حرف عطف + لو، حرف شرط) و اگرچه . اگرچه .
-
بااینکه
لغتنامه دهخدا
بااینکه . [ ک ِ ] (حرف ربط مرکب )هرچند. اگرچه . با همه ٔ. با. معذلک . معهذا. با تمام این .
-
گشنگی
لغتنامه دهخدا
گشنگی . [ گ ُ ن َ / ن ِ ] (حامص ) گرسنگی : اگرچه باده نه درخورد باشد آن کس راکه در سرای خود از گشنگی مگس گیرد.ظهیرالدین فاریابی .
-
هلکون
لغتنامه دهخدا
هلکون . [ هَِ ل َ / هََ ل َ ] (ع ص ) زمین خشکسال و قحطرسیده اگرچه در آن آب باشد. (منتهی الارب ).
-
هلکین
لغتنامه دهخدا
هلکین . [ هََ ل َ ] (ع ص ) زمین خشکسال و قحطرسیده اگرچه در آن آب باشد. (منتهی الارب ). هلکون . (از اقرب الموارد). رجوع به هلکون شود.
-
ساهی
لغتنامه دهخدا
ساهی . (اِخ ) نام قومی از قبیله ٔ لر، اگرچه زبان لری دارند، لکن لر اصلی نیستند. (تاریخ گزیده ص 547).
-
قها
لغتنامه دهخدا
قها. [ ق ِ ] (اِخ ) دهی است بزرگ میان ری و قزوین و به اسم قوهذ معروف نیست . اگرچه بعضی آن را به این نام نیز میخوانند. (از معجم البلدان ).
-
محبول
لغتنامه دهخدا
محبول . [ م َ ] (ع ص ) صیدی که دام برای وی گسترده باشند اگرچه هنوز به دام نیفتاده باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مشنوء
لغتنامه دهخدا
مشنوء. [ م َ ] (ع ص ) دشمن داشته اگرچه جمیل باشد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة).
-
باوصف
لغتنامه دهخدا
باوصف . [ وَ ف ِ ] (حرف اضافه مرکب ، حرف ربط مرکب ) دارای وصف . با وجودِ. (آنندراج ). اگرچه . (آنندراج ).
-
عیجلوف
لغتنامه دهخدا
عیجلوف . [ ع َج َ ] (اِخ ) نام مردی است که ذکرش در تنزیل آمده . (منتهی الارب ). نام نمله ای که در قرآن مجید ذکر شده ، اگرچه بعضی نام آن را طاخیة گفته اند. (ناظم الاطباء).
-
گنه داشتن
لغتنامه دهخدا
گنه داشتن . [ گ ُ ن َه ْ ت َ ] (مص مرکب ) گناهکار بودن : اگرچه نداری گنه نزد شاه چنان باش پیشش که مرد گناه .اسدی .
-
آب باران
لغتنامه دهخدا
آب باران . (اِخ ) ناحیتی خوش آب و هوا از مضافات کابل : اگرچه جای خوش کابل آب باران است بهشت روی زمین خواجه ٔ سه یاران است .؟