کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکه
لغتنامه دهخدا
اکه . [ اَ ک َ / ک ِ ] (اِ) دایه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اکه
لغتنامه دهخدا
اکه . [ اَ ک َ / ک ِ ] (پسوند) برای تحقیر است : زنکه . مردکه . درکه (محقر دره ، نام قریه ای بشمال غربی تهران ). گندمکه ، یعنی گندم خرد (ذرت و بلال ). (یادداشت مؤلف ).
-
اکه
لغتنامه دهخدا
اکه . [ اَک ْ ک ِ ] (صوت )در تداول عوام ، علامت تعجب . سبحان اﷲ. اﷲ اکبر. علامت تعجب از بدی چیزی یا بسیاری آن . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
اکة
لغتنامه دهخدا
اکة. [ اَک ْ ک َ ] (ع اِ) اکه . سختی از سختیهای زمانه . || سختی زمانه . || سختی گرما. || بدخلقی . || کینه . || موت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || آرمیدگی باد. (ناظم الاطباء).
-
اکة
لغتنامه دهخدا
اکة. [ اَک ْ ک َ ] (ع مص ) پیش آمدن بر کسی به خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انبوهی کردن . ازدحام . (منتهی الارب ). || آرمیدن باد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || رو کردن کسی را. || تنگی کردن بر کسی . (منتهی الارب ). || تنگ شدن س...
-
واژههای همآوا
-
عکه
لغتنامه دهخدا
عکه . [ ع َک ْ ک َ / ک ِ ] (اِ) نام مرغی است معروف و آن از جنس کلاغ است و ابلق و سیاه و سفید می باشد و به عربی عقعق خوانند، و ملا علی بیرجندی در شرح مختصر وقایه میگوید که این لغت فارسی است ، آنجا که میفرمایدو اما العقعق نوع من الغراب طویل الذنب فیه س...
-
آکح
لغتنامه دهخدا
آکح . [ ک َ ] (اِ) جلاب را گویند و آن داروئی باشد جوشانیده و صاف کرده شده . (برهان ).خلاب باشد یعنی لای سیاه . (نسخه ٔ لغتی خطی ). و گمان میکنم این کلمه چنانکه آکَحج بمعنی جلاب (برهان ) و آکَخ نیز به معنی جلاب (برهان ) و اکحج به همین معنی و آکخج بمعن...
-
اکح
لغتنامه دهخدا
اکح . [ اِک ِ ] (اِ) خلاب باشد یعنی لای سیاه . (لغت فرس اسدی نسخه کتابخانه ٔ مدرسه ٔ سپهسالار). اما این ضبط حتماً غلط است و آکج اصل آن است به معنی قلاب یعنی آهن سرکج . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اکحج و اکج و آکج شود.
-
جستوجو در متن
-
اناکا
لغتنامه دهخدا
اناکا. [ اَ ] (از ترکی ، اِ) اناکه . اکه . دایه . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
اناکه
لغتنامه دهخدا
اناکه . [ اَ ک َ ] (از ترکی ، اِ) دایه . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اناکا و اکه شود.
-
جاودان کبیر
لغتنامه دهخدا
جاودان کبیر. [ وِ ن ِ ک َ ] (اِخ ) جاودان نامه سومین اثر فضل اﷲ حروفی است و از کتب مقدسه ٔ حروفیه بشمار است . رجوع به حروفیه در همین لغت نامه شود. در این کتاب که بلهجه ٔ استرآبادی است لغات محلی بسیار موجود است که برخی از آنها در ذیل ذکر میگردد: آمی ب...
-
دیر
لغتنامه دهخدا
دیر. [ دَ / دِ ] (ع اِ) خانه ای که راهبان در آن عبادت کنند و غالباً از شهرهای بزرگ بدور است و در بیابانها و قله های کوهها برپا گردد و هر گاه در شهر بنا گردید آن را کنیسه (کلیسا) یا بیعة گویند و بعضی میان این دو فرق گذارند که کنیسه از آن یهود است و بی...