کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکسیرگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکسیرگر
لغتنامه دهخدا
اکسیرگر. [ اِ گ َ ] (ص مرکب ) کیمیاگر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اکسیرساز. اکسیری : چو در کوره ٔ مرد اکسیرگرفروبرده آهن برآورده زر. نظامی .بر آن گوهر انداخت اکسیر زربه اکسیر خود کردش اکسیرگر. نظامی .و رجوع به اکسیری و کیمیاگر شود.
-
جستوجو در متن
-
اکسیری
لغتنامه دهخدا
اکسیری . [ اِ ] (ص نسبی ) منسوب به اکسیر. (یادداشت مؤلف ). کیمیاگر. اکسیرگر. (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء) : به دارالخلافه خبر بازدادکه اکسیریی آمدست اوستاد. نظامی .اکسیری صبح کیمیاگرکرد از دم خویش خاک را زر. نظامی .به دعا هیچ زبانی در ...
-
گر
لغتنامه دهخدا
گر. [ گ َ ] (پسوند) مرادف گار باشد، همچون : آموزگار و آموزگر که از هر دو معنی فاعلیت مفهوم میگردد. (برهان ). استعمال این لفظ در چیزی کنند که جعل جاعل را تصرف در هیئت آن چیز باشد، چون : شمشیرگر و زرگر مجاز است ، زیرا که جعل و جاعل را در ذات زر و آهن ه...