کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکره
لغتنامه دهخدا
اکره . [ اَ رَه ْ ] (ع ن تف ) مکروه تر. کاره تر.- امثال : اکره من العلقم .اکره من خصلتی الضبع . (یادداشت مؤلف ).
-
اکره
لغتنامه دهخدا
اکره . [اَ رَ ] (اِخ ) اگره . از بلاد هند است و دارالعیش لقب آن است . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). از شهرهای بزرگ شبه قاره ٔ هند در خطه ٔ بنگاله و 125 هزارگزی جنوب شرقی دهلی واقع است و آنرا اکبرشاه از سلاطین تیموری بنا کرد و پایتخت ...
-
واژههای مشابه
-
اکرة
لغتنامه دهخدا
اکرة. [ اَ ک َ رَ ] (ع اِ) اکره . ج ِ اَکّار یا اَکار. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). کشاورزان (کانه جمع آکر فی التقدیر و واحدها اکار). (از صراح اللغة): عمله و اکره ، کارگران و برزگران . (یادداشت مؤلف ). برزگران . گویا تقدیراً جمع آکر است . (از اقرب...
-
اکرة
لغتنامه دهخدا
اکرة. [ اُ رَ ] (ع اِ) گودال و کندگی که در آن آب جمع شود و از آن آب صاف به مشت بردارند. (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مغاک . ج ، اُکَر. (مهذب الاسماء). || لغتی است در کُرَه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). کره . گو...
-
جستوجو در متن
-
اغرة
لغتنامه دهخدا
اغرة. [ اَ رَ ] (اِخ ) معرب کلمه اکره که نام یکی از نواحی و بلاد هند است . رجوع به اکره شود.
-
متأکر
لغتنامه دهخدا
متأکر. [ م ُ ت َ ءَک ْ ک ِ ] (ع ص ) آن که اکره کند و اکره گوی را گویند. (آنندراج ). گود کننده جهت غرس درخت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تأکر شود.
-
کندک
لغتنامه دهخدا
کندک . [ ک َ دَ ] (اِ) حفره : اُکرَه ؛ کندکی که در آن آب جمع شود. (منتهی الارب ). و رجوع به کندگ و کنده شود.
-
اکر
لغتنامه دهخدا
اکر. [ اَ] (ع مص ) کندن اکره را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کندن گودالی که در آن آب جمع شود. (از ناظم الاطباء).
-
اکاره
لغتنامه دهخدا
اکاره . [ اَک ْ کا رَ ] (ع ص ) اکارة. برزگر. || دهقان ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن به دیه های مجاور می رود. ج ، اَکَرَة. (فرهنگ فارسی معین ).
-
حمیده بانوبیگم
لغتنامه دهخدا
حمیده بانوبیگم . [ ح َ دَ ] (اِخ ) زن همایونشاه از ملوک تیموری هند و مادر اکبرشاه و از نسل احمد جامی است . در شهر دهلی و اکره و دیگر بلاد هندوستان آثار خیریه ٔ زیادی از او مانده است . (قاموس الاعلام ).
-
ابراهیم لودی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم لودی . [ اِ م ِ ] (اِخ ) آخرین ِ پادشاهان سلسله ٔ لودی در اکره و دهلی . و این سلسله اصلاً افغانی بوده اند. ابراهیم در سال 915 هَ .ق . پس از وفات پدر خود اسکندر شاه لودی در اکره جلوس کرد و پس از 16 سال سلطنت با بابر شاه از سلاله ٔ تیمور محاربه...
-
اکار
لغتنامه دهخدا
اکار. [ اَ ک ْ کا ] (ع ص ، اِ) کشاورز و زارع . ج ، اَکَرَة. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برزگر. یعنی مزارع ، ای دهقان که زراعت کند. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). برزگر. ج ، اکارون . (مهذب الاسماء) کشاورز. زارع . برزگران . حر...
-
تأکر
لغتنامه دهخدا
تأکر. [ ت َ ءَک ْ ک ُ ] (ع مص ) اکره کندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یعنی گود کندن . (آنندراج ). گَوْها بزمین فروبردن درخت نشاندن را. (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). گودال کندن و گود کردن زمین برای نشانیدن درخت . (ناظم الاطباء). تأکر زمین ؛ حفر...