کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکرم
لغتنامه دهخدا
اکرم . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) گرامی تر. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : مصباح امم امام اکمل مفتاح همم همام اکرم . خاقانی .چون باریتعالی او را از اکرم نفوس در مناقب و مفاخر شناخت لاجرم ... مقدر ساخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 458). || بخشنده تر. (یادداشت مؤلف...
-
واژههای مشابه
-
رسول اکرم
لغتنامه دهخدا
رسول اکرم . [ رَ ل ِ اَ رَ ] (اِخ ) پیغامبر گرامی . کنایه از حضرت محمد (ص ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمد و رسول و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 29، 32 و 146 و تاریخ مغول ص 103، 222، 516 و 317 و 556 و تاریخ ادبی ایران از سعدی تا جامی ص 535 شود.
-
سردار اکرم
لغتنامه دهخدا
سردار اکرم . [ س َ رِاَ رَ ] (اِخ ) لقبی است که به امیر اکرم داده اند.
-
قاضی اکرم
لغتنامه دهخدا
قاضی اکرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) علی بن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد قفطی حارثی وزیر، مکنی به ابوالحسن معروف به قاضی اکرم . از مشاهیر مورخان بوده و علاوه بر تاریخ و سیر در فقه و حدیث و نحو و لغت واصول قرائت و منطق و نجوم و هندسه نیز ماهر و در هردو رشته ٔ...
-
اکرم آباد
لغتنامه دهخدا
اکرم آباد. [ اَ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کله سوز بخش مرکزی شهرستان میانه . سکنه ٔ آن 132 تن آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات است . نام قدیم این ده ارتلو بوده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
برج اکرم
لغتنامه دهخدا
برج اکرم . [ ب ُ اَ ک َ ] (اِخ )یکی از دهستانهای ششگانه بخش فهرج شهرستان بم است که از 35 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است . سکنه آن در حدود 5700 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
اعلی و اکرم
لغتنامه دهخدا
اعلی و اکرم . [ اَ لا وَ / وُ اَ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بزرگوارتر. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
-
واژههای همآوا
-
عکرم
لغتنامه دهخدا
عکرم . [ ع ِ رِ ] (ع اِ) عکرم اللیل ؛ سیاهی شب . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
اکرمین
لغتنامه دهخدا
اکرمین . [ اَ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اکرم :اکرم الاکرمین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به اکرم شود.
-
همیسع
لغتنامه دهخدا
همیسع. [ هََ م َ س َ ] (اِخ ) نام جد بیست وسوم حضرت رسول اکرم . (از سمعانی ).
-
امی دانا
لغتنامه دهخدا
امی دانا. [ اُم ْ می ِ ] (اِخ ) کنایه از رسول اکرم (ص ) است . رجوع به امی شود.
-
امی لقب
لغتنامه دهخدا
امی لقب . [ اُم ْ می ل َ ق َ] (اِخ ) کنایه از رسول اکرم است . (از انجمن آرا).