کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکاذیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکاذیب
لغتنامه دهخدا
اکاذیب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اُکذوبَة. (اقرب الموارد)(ناظم الاطباء). ج ِ کاذب خلاف قیاس ، چنانکه اباطیل جمع باطل . یا آنکه جمع اکذاب باشد و اکذاب جمع کذب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و رجوع به اکذوبة شود. || دروغها و خبرهای دروغ . (ناظم الاطباء) : بلکه...
-
جستوجو در متن
-
اکذوبة
لغتنامه دهخدا
اکذوبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ) دروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). کذب . دروغ . ج ، اکاذیب . (از اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ). دروغ . سخن دروغ . سخن بی پایه [ غیرمتداول ]. ج ، اکاذیب . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اکاذیب شود.
-
مرمآت
لغتنامه دهخدا
مرمآت . [ م ُ رَم ْ م َ آ ] (ع ص ، اِ) مرمآت الاخبار؛ خبرهای باطل . (منتهی الارب ). اباطیل اکاذیب خبرها. (از اقرب الموارد).
-
جعلیات
لغتنامه دهخدا
جعلیات . [ ج َ لی یا ] (ع اِ) ج ِ جَعلیّه (در تداول فارسی زبانان جمع جعلی )، آنچه جعلی و ساختگی و دروغین باشد. چیزهای به دروغ ساخته . خبرهای به دروغ نشر یافته . اکاذیب .
-
خبر دروغ افکندن
لغتنامه دهخدا
خبر دروغ افکندن . [ خ َ ب َ رِ دُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اشاعه ٔ اراجیف . پخش خبر غیر واقع کردن . نشر اکاذیب کردن . انتشار مطالب نادرست دادن
-
اعاجیب
لغتنامه دهخدا
اعاجیب . [ اَ ](ع اِ) ج ِ اعجوبة. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). شگفتها. کاءَنَّه ُ ج ِ اعجوبة کاحدوثة و احادیث . (منتهی الارب ) . عجبها. شگفتیها. || ج ِ عجیب ، چنانکه احادیث ج ِ حدیث . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : و از احوال اکاذیب گذشته ...
-
طمام
لغتنامه دهخدا
طمام . [ طَ م ِ ] (اِخ ) شهری است بنزدیکی حضرموت و آنجا کوهی است بلند و گویند بر چکاد آن شمشیری نهاده شده است ، چون آدمی بسوی آن نگرد یا دست بدان یازد باکی نبود اما چون آهنگ بردن آن کند از همه جانب سنگسار شود تا آنگاه که شمشیر ازدست فروگذارد. یاقوت پ...
-
اساطیر
لغتنامه دهخدا
اساطیر. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اِسطار و اسطارة و اسطیر و اسطیرة و اسطور و اسطورة. سیوطی در المزهر گوید: اساطیر، جمعی باشد بی واحد. ابوعبیده گوید واحد آن اسطارة است و بعضی دیگر بر آنند که جمع سطر اسطار باشد و جمع اسطار اساطیر. سخنهای پریشان . بیهوده ها. اف...
-
خبط عشواء
لغتنامه دهخدا
خبط عشواء. [ خ َ طِ ع َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آن شتری است که ضعفی در بصر و چشم خود دارد و خود را بهنگام رفتن نمیتواند حفظ کند. (از متن اللغة). || کنایه از خبط و انحراف از روش بنظام و مستقیم است ، یقال : هو یخبط خبط عشواء؛ یعنی او کار بر نظام نمیک...
-
امانی
لغتنامه دهخدا
امانی . [ اَ نی ی ] (ع اِ) ج ِ اُمنِیَّة آرزوها. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مرادها. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). خواهشها. (از ناظم الاطباء) : بزی با امانی و حور قبایی برود غوانی و لحن اغانی . منوچهری .در دل مدار نقش امانی که شرط نیست ...
-
مبانی
لغتنامه دهخدا
مبانی . [ م َ ] (ع اِ) جاهای بنا و این جمع مَبنی ̍ بمعنی جای است . (غیاث ) (آنندراج ). عمارتها و بناها و بنیانها و بنیادها و اساسها. (ناظم الاطباء). مبناها. شالوده ها : پند تو تبه گردد در فعل بد اوبر واره کژ آید چو بود کژ مبانیش . ناصرخسرو.اساس مبانی...
-
خرافات
لغتنامه دهخدا
خرافات . [ خ ُ ] (ع اِ) حکایتهای شب . (منتهی الارب ). ج ِ خُرافَه . (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از قاموس ). در تداول فارسی ، سخنان پریشان و نامربوط. (برهان قاطع). سخنان بیهوده و پریشان که خوش آینده باشند. (از غیاث اللغات ). سخنان خوش پریشان . ...
-
ملایم
لغتنامه دهخدا
ملایم . [ م ُ ی ِ ] (ع ص ) مأخوذ از تازی ، سازوار و موافق و مناسب . (ناظم الاطباء) سازگار. ملائم . مقابل منافر: لذت ادراک ملایم است و الم ادراک منافر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : انبساطی فزوده که خردآن را موافق مکاتبت نشمرد و ملایم مراسلت ندارد. (...
-
ساهول
لغتنامه دهخدا
ساهول . (اِخ ) (الشیخ ...) ابن مهادیوبن جکدیو التیوری معروف به بابا رتن هندی . مؤلف شد الازار در اثناء ترجمه ٔ و «شیخ سعدالدین محمدبن المظفربن روزبهان » آورده : و صحب الشیخ ساهول بن مهادیوبن جکدیو التیوری المعروف برتن و روی عنه احادیث . سپس محمد قزو...