کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اژن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اژن
لغتنامه دهخدا
اژن . [ اُ ژِ ] (اِخ ) اژن اول (قدیس )، پاپ از 654 تا 656 م . ذکران وی در دوم ژوئن است . || اژن دوم ، پاپ از 824 تا 827 م . || اژن سوم ، پاپ از 1145 تا 1154م . || اژن چهارم ، پاپ از 1431 تا 1447م .
-
اژن
لغتنامه دهخدا
اژن . [ اُ ژِ ] (اِخ ) خطیبی از مردم گُل که او را بسال 392 م . امپراطور روم شناختند. وی مغلوب تئودسیوس شد و به امر او کشته شد.
-
واژههای مشابه
-
آژن
لغتنامه دهخدا
آژن . [ ژَ ] (ن مف مرخم ) این کلمه در عقیب بعض اسماء درآید و بکلمه معنی وصف مفعولی دهد، چون تیرآژن و شمعآژن ، که بمعنی به تیرآژده و بشمعآژده باشد : کَشَف کردار هر کو سر کشید از طوق امرت سربسان خارپشتش کرد شست چرخ تیرآژن .سید ذوالفقار شیروانی .
-
اژن د ساووا کارینیان
لغتنامه دهخدا
اژن د ساووا کارینیان . [ اُ ژِ دُ وو آ رین ْ ] (اِخ ) معروف به پرنس اژن ، سردار مشهور ارتش پادشاهی ، فرزندکنت دوسواسون و اُلَمْپ مانسینی ، مولد وی پاریس . اویکی از بزرگترین مردان جنگی عهد خویش است و نخست باترکان بحرب پرداخت و در اودِنارد و نال پلاک ف...
-
واژههای همآوا
-
آژن
لغتنامه دهخدا
آژن . [ ژَ ] (ن مف مرخم ) این کلمه در عقیب بعض اسماء درآید و بکلمه معنی وصف مفعولی دهد، چون تیرآژن و شمعآژن ، که بمعنی به تیرآژده و بشمعآژده باشد : کَشَف کردار هر کو سر کشید از طوق امرت سربسان خارپشتش کرد شست چرخ تیرآژن .سید ذوالفقار شیروانی .
-
جستوجو در متن
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) سوهان آژن کازیاکاهی هروی . رجوع به سوهان آژن ... شود.
-
لامی
لغتنامه دهخدا
لامی . (اِخ ) اُژِن . نقاش فرانسوی مولد پاریس (1800-1890 م .).
-
لامبسک
لغتنامه دهخدا
لامبسک . [ ب ِ ] (اِخ ) شارل اُژن دولرن پرنس دو. مولد ورسال (1751-1825م .). وی ازمخالفین سرسخت انقلابیون و از رؤسای مهاجرین بود.
-
لابیش
لغتنامه دهخدا
لابیش . (اُژِن ) (اِخ ) نام درام نویس فرانسوی . مولد پاریس (1815-1888 م .).
-
لاپلوم
لغتنامه دهخدا
لاپلوم . (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «لوت اِگُرُن » از ولایت آژن . دارای 1097 تن سکنه است .
-
لنوو
لغتنامه دهخدا
لنوو. [ ل ِ ن ِ وُ ] (اِخ ) ژول -اژُن . مصور تاریخ فرانسه ، مولد آنژرس (1819-1898 م .).
-
استراد
لغتنامه دهخدا
استراد. [ اِ ] (اِخ ) سیاستمدار و مارشال فرانسوی . مولد آژِن . وی درمعاهده ٔ نیمِگ شرکت داشته است . (1607 - 1686 م .).