کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اژدهای فلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اژدهای فلک
لغتنامه دهخدا
اژدهای فلک . [ اَ دَ ی ِ ف َ ل َ ] (اِخ ) شکلی است در فلک بصورت اژدها که آن عقدتین است و بعربی آنرا رأس و ذنب گویند و تنین را نیز گویند که صورتی از جمله ٔ چهل وهشت صورت فلکی است . (غیاث اللغات ) (رشیدی ) (برهان ). رأس و ذنب سر و دم تنین فلک است . (...
-
واژههای مشابه
-
اژدهای رایت
لغتنامه دهخدا
اژدهای رایت . [ اَ دَ ی ِ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اژدهای علم . نقش اژدرها که بر علم تصویر میکردند : در تن اژدهای رایت تومار افعی شود عدو را پی . ظهیر فاریابی .
-
اژدهای علم
لغتنامه دهخدا
اژدهای علم . [ اَ دَ ی ِ ع َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اژدهای رایت . صورت اژدها که بر علم نقش کنند. (رشیدی ) : اژدهای علم عزم ورا بهر عدوعقرب از پیش روان ، نیش اجل در دنبال . سلمان ساوجی .رجوع به اژدها شود.
-
اژدهای نشانه
لغتنامه دهخدا
اژدهای نشانه . [ اَ دَ ی ِ ن ِ شا ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صورت اژدها که برای هدف و نشانه ٔ تیر بوده است : و زبانه ٔبیرق چون سنان آتشین می تافت و اژدهاء نشانه از باد حمله چون شیران جنگی بر خود می پیچید. (تاج المآثر).
-
اژدهای هفت سر
لغتنامه دهخدا
اژدهای هفت سر. [ اَ دَ ی ِ هََ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اژدهایی اساطیری که هفت سر دارد : گر اکنون که مار است گردد رهاشود تا نه بس هفت سر اژدها. فردوسی .جهان چون یکی هفت سر اژدهاست کسی نیست کز چنگ ونابش رهاست . اسدی .ور بری زی او به رشوت اژدهای ه...
-
جستوجو در متن
-
هشتنبر
لغتنامه دهخدا
هشتنبر. [ هََ تَم ْ ب َ ] (اِخ ) سپیدی خفی باشد در آسمان که تن آن در شش برج و دنب در برج هفتم است . و دنب آن را خمیدگی و تیرگی باشد. تنین فلک . اژدهای فلک . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
هفت سر
لغتنامه دهخدا
هفت سر. [ هََ س َ ] (ص مرکب ) موجودی که دارای هفت سر باشد. به کنایت ، غیرعادی و ترسناک .- اژدهای هفت سر ؛ کنایه از فلک است : این هفت سر اژدهای خونخواردر گرد تو حلقه است چون مار. نظامی .فلکی کو به گرد ما کمر است چه عجب کاژدهای هفت سر است .نظامی .
-
راقص
لغتنامه دهخدا
راقص . [ ق ِ ] (اِخ ) ستاره ای است . (از اقرب الموارد). نام ستاره ای است که در دهان اژدهای جنگ واقع شده است .(آنندراج ) (غیاث اللغات ). رافض ، در اصطلاح فلک صورتی که آن را «جاثی علی رکبیة» نیز نامند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به جاثی علی رکبیة در همین ل...
-
لاتخف
لغتنامه دهخدا
لاتخف . [ ت َ خ َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) به معنی مترس . بیم مدار. مأخوذ از آیه ٔ شریفه ٔ لاتخف و لاتحزن . (قرآن 33/29) : بگیرم سر اژدهای فلک اگر رای تو گویدم لاتخف . مسعودسعد.بروز حشر که آواز لاتخف شنوندبگوش خاطر ایشان رسان که لابشری .خاقانی .
-
شجاع
لغتنامه دهخدا
شجاع . [ ش ُ ] (اِخ ) یکی از صور جنوبی فلک که به شکل ماری باریک و پیچان تخییل شده است دارای شصت کوکب یکی از قدر دوم و سه از قدر سوم و دوازده از قدر چهارم و ستاره ٔ فرد نیز در این صورت است و این صورت رابه فارسی مار یا مار فلک گوئیم . (یادداشت مؤلف )....
-
اژدر
لغتنامه دهخدا
اژدر. [ اَ دَ / اِ دَ ] (اِ) مار بزرگ . (برهان ). مار بزرگ جثه . (غیاث اللغات ). اژدرها. اژدها. تنّین . ثعبان . (بحر الجواهر). بَرغَمان . بُرسان . در اساطیر قدیمه نام ماری بغایت عظیم که از دهان آن آتش بیرون میریخته است : وزین هفت سر اژدر عمرخواربپرهی...
-
ثوابت
لغتنامه دهخدا
ثوابت . [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابتة . تمام ستارگان جز هفت ستاره ٔ سیاره . ستارگان آرمیده . ستارگان یابانی . ستارگان بیابانی . نجوم ثابته ، خلاف سیارات و از آن رو آنان را ثوابت گویند که حرکت آنان در نظر ما یا نامشهود و یا نسبت بسیارات نهایت بطی ٔ...
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (ع اِ) اژدها. (دهار) (مفاتیح ) (ربنجنی ) (بحر الجواهر) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بمعنی اژدها که ماری است بزرگ . (آنندراج ).مار عریض و پهن . (از ناظم الاطباء). مار بزرگ . (از اقرب الموارد)....