کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اژخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اژخ
لغتنامه دهخدا
اژخ . [ اَ ژَ ] (اِ) دانه های سخت که از اعضا برمی آید و درد نمیکند و بعربی ثؤلول گویند. (برهان ). غُدّه ای در زیر پوست که با دست آنرا توان جنبانید. آژخ . (جهانگیری ). آزخ . سِلعة. ثؤلول . (منتهی الارب ). زگیل . سِگل . واژو. وارو. بالو. کوک . زخ . پ...
-
واژههای مشابه
-
آژخ
لغتنامه دهخدا
آژخ . [ ژَ ] (اِ) رجوع به آزخ شود.
-
اژخ ناک
لغتنامه دهخدا
اژخ ناک . [ اَژَ ] (ص مرکب ) که اژخ بسیار دارد: ثُؤْلِل َ جسده (علی المجهول )؛ اژخ ناک گردید جسم او. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
آژخ
لغتنامه دهخدا
آژخ . [ ژَ ] (اِ) رجوع به آزخ شود.
-
جستوجو در متن
-
مهک
لغتنامه دهخدا
مهک . [ م َ هََ ] (اِ) زگیل . ثؤلول . آژخ . بالو. رجوع به ثؤلول شود.
-
ثأللة
لغتنامه دهخدا
ثأللة. [ ث َءْ ل َ ل َ ] (ع مص ) آژخ ناک شدن .
-
ثئلال
لغتنامه دهخدا
ثئلال . [ ث ِءْ ] (ع مص ) آژخ ناک شدن تن . زگیل برآوردن .
-
عرجود
لغتنامه دهخدا
عرجود. [ ع ُ ] (ع اِ) شاخ کژ نخل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عُرجُدّ. (اقرب الموارد). || آنچه از انگور مانند اژخ برآید. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اول آنچه از انگور برآید مانند اژخ . (منتهی الارب ).
-
ماهکاست
لغتنامه دهخدا
ماهکاست . (ص مرکب ) ناقص النور (در هیئت ). (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و خداوندان فسون آژخ را به وی [ به جو ] افسون کنند به ماهکاست و بپوشانندش تا آژخ فروریزد. (نوروزنامه ، یادداشت ایضاً).
-
زلق
لغتنامه دهخدا
زلق . [ زَ ] (اِ) فارسی است . آژخ . زرک . ثؤلول . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
زرک
لغتنامه دهخدا
زرک . [ زَ رَ ] (اِ) آژخ . ثؤلول . زلق . زگیل . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تاشکل
لغتنامه دهخدا
تاشکل .[ ک ِ ] (اِ) آژخ . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). آزخ را گویند و آن دانه های سخت باشد که از اعضاء آدمی برمی آید و بعربی ثؤلول گویند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). واژو. (زمخشری ). بالو. کوک . اَژخ . زخ . زگیل . پالو. سگیل . وارو. و رجوع...