کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِکلیل شمالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اکلیل
لغتنامه دهخدا
اکلیل . [ اِ ] (ع اِ) تاج . (منتهی الارب ) (شرفنامه ٔ منیری ) (مؤید الفضلاء) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).تاج . تاج مرصع. (از شعوری ج 1 ص 139). تاج . افسر. دیهیم . گرزن . تاج مرصع و بی شبهه این تاج شبیه به تاج یونانیان ...
-
ذات اکلیل
لغتنامه دهخدا
ذات اکلیل . [ ت ُ اِ ] (ع ص مرکب ) چتری . تاجدار. ذواکلیل (گیاه ) .
-
اکلیل الجبل
لغتنامه دهخدا
اکلیل الجبل . [ اِ لُل ْ ج َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) گیاهی است از طایفه ٔ نعناعیان در خواص شبیه به بادرنجبویه و از همان طایفه و به زبان فرانسه رمارن گویند. (ناظم الاطباء). گیاهی است بقدر ذرعی ، برگش دراز باریک انبوه مایل به سیاهی . چوبش درشت و گلش میان سپ...
-
اکلیل الملک
لغتنامه دهخدا
اکلیل الملک . [ اِ لُل ْ م َ ل ِ ] (ع اِ مرکب ) نام گیاهی که آنرا بسنگ و بسیه نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). گیاهی است . لگومینوز و به زبان لاتینی ملیلوتوس و به فارسی ناخنک گویند. (ناظم الاطباء). رستنیی باشد که به فارسی گیاه قیصر خوانند و آن زرد به س...
-
جستوجو در متن
-
کاسه ٔ یتیمان
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ یتیمان . [ س َ / س ِ ی ِ ی َ ] (اِخ ) بمعنی کاسه ٔ گدایان است که اکلیل شمالی باشد و از جمله ٔ چهل وهشت صورت فلک البروج است . (برهان ) (آنندراج ). کاسه ٔدرویشان . (جهانگیری ). و رجوع به فکه و اکلیل شود.
-
کاسه ٔ شکسته
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ شکسته . [ س َ / س ِ ی ِ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) کاسه ٔ درویشان . فکه . اکلیل شمالی .قصعة المساکین . و رجوع به هر یک از این مواد شود.
-
کاسه ٔ درویشان
لغتنامه دهخدا
کاسه ٔ درویشان . [ س َ / س ِ ی ِ دَرْ ] (اِخ ) اکلیل شمالی را گویند که از جمله ٔ چهل و هشت صورت فلکی است وآن هشت ستاره باشد مانند تاجی متصل به میزان و عقرب . (برهان ). محکه . قصعة المساکین . کاسه ٔ یتیمان . کاسه ٔ لئیمان . کاسه ٔ شکسته .
-
فکة
لغتنامه دهخدا
فکة. [ ف َک ْ ک َ ] (اِخ ) ستارگان گردآمده سپس سماک رامح که کودکان آنها را قصعةالمساکین نامند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام صورتی از صور شمالی فلک که آن را اکلیل شمالی خوانند و عوام کاسه ٔ درویشان و سفره ٔ یتیمان نامند و آن را بصورت کاسه ای ...
-
ثوابت
لغتنامه دهخدا
ثوابت . [ ث َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ثابتة . تمام ستارگان جز هفت ستاره ٔ سیاره . ستارگان آرمیده . ستارگان یابانی . ستارگان بیابانی . نجوم ثابته ، خلاف سیارات و از آن رو آنان را ثوابت گویند که حرکت آنان در نظر ما یا نامشهود و یا نسبت بسیارات نهایت بطی ٔ...
-
صور فلکی
لغتنامه دهخدا
صور فلکی . [ ص ُ وَ رِ ف َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مجموعه هائی از ستارگان که برای شناختن و تمیز آنها ستاره شناسان بهر یک نام حیوانی یا چیز دیگر داده اند که بیش و کم آن مجموعه بدان حیوان یا شی ٔ شبیه تواند بود. و نزد قدما صور مزبور چهل و هشت بود...
-
میزان
لغتنامه دهخدا
میزان . (اِخ ) نام برج هفتم از دوازده برج آسمانی . (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء). نام صورتی از صور بروج دوازده گانه ٔ فلکیه میان سنبله و عقرب و آن برج هفتم است و آن را بر مثال ترازویی توهم کرده اند و کواکب آن هشت است و خارج از صورت نه کوکب . (از ج...