کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِقْدِرْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اقدر
لغتنامه دهخدا
اقدر. [ اَ دَ ] (ع ص ) کوتاه گردن پست قد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اسب که پایش بجای دست افتد در رفتار و یا اسب که بر جای سزاوار بیندازد پا را یا پایهایش از دست ها درگذرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب...
-
واژههای همآوا
-
اغدر
لغتنامه دهخدا
اغدر. [ اَ دَ ](ع ن تف ) باغدرتر. (یادداشت بخط مؤلف ): قال اسکندر الرومی : من غدر بملکه کان بغیر اغدر. (کتاب التاج ).- امثال : اغدر من الغدیر . اغدر من ذئب . اغدر من عتیبة بن الحارث . اغدر من قیس بن عاصم . اغدر من کناةالغدر . (از کتاب مجمعالامثا...
-
اقدر
لغتنامه دهخدا
اقدر. [ اَ دَ ] (ع ص ) کوتاه گردن پست قد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). || اسب که پایش بجای دست افتد در رفتار و یا اسب که بر جای سزاوار بیندازد پا را یا پایهایش از دست ها درگذرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب...
-
جستوجو در متن
-
رواجب
لغتنامه دهخدا
رواجب . [ رَ ج ِ ] (ع اِ) پیوندهای بیخ انگشتان یا شکمهای مفاصل انگشتان یا استخوانهای انگشتان است یا پیوندهای استخوان آن یا پشت استخوانهای انگشتان یا مابین پیوندهای انگشتان و استخوانهای آن یا پیوندهای نزدیک سرانگشتان . واحد آن راجبة و رُجْبة است . (از...
-
مهجة
لغتنامه دهخدا
مهجة. [ م ُ ج َ ] (ع اِ) جان و روح . (غیاث اللغات ). روح . (از اقرب الموارد). جان . (السامی ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ). || خون یا خون دل . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خون میان دل . (غیاث اللغات ). خون که در درون دل است . سویداء. حبةالقلب .ثمرةالقل...
-
صلاة استخاره
لغتنامه دهخدا
صلاة استخاره . [ ص َ ت ِ اِ ت ِ رَ/ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نمازی است به دو رکعت به نیت استخاره . در کشاف اصطلاحات الفنون از جابر آرد: پیغمبر (ص ) ما را با آئین استخاره آشنا می کرد و می آموخت ، همچنانکه قرائت سوره های قرآنیه را، و می فرمود هرگا...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مسکین بن محمد ضبی اموی . مکنی به ابی عمرو تابعی . وی از بزرگان قضاة و فقهاء مذهب مالکی و ثقات محدثین مائه ٔ دوم و سوم است او از سفیان بن عیینه و محمدبن نصرالجهنی از او سماع دارد. وی از مردم مصر است و چون از موالی بنی امیه بود...
-
ابومحمد
لغتنامه دهخدا
ابومحمد. [ اَ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) خازن . عبداﷲبن احمد شاعر و مترسل شهیر اصفهانی . او از خواص صاحب بن عباد و برکشیدگان اوست . در ریعان شباب خازنی کتب خانه ٔ صاحب داشت . و بعلت زلتی ناشی از جهالت و کم تجربگی جوانی ، صفای لطف صاحب نسبت بدو بکدورت بد...
-
اسحاق
لغتنامه دهخدا
اسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و ادب وشعر چنانست که ذکر آنهمه موجب اطاله ٔ کلام گردد، و آن بر واقفان اخبار و متتبعان آثار ...