کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِسناد علّی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ابن ابی الرجال
لغتنامه دهخدا
ابن ابی الرجال . [ اِ ن ُ اَ بِرْ رِ ] (اِخ ) احمدبن صالح . مورخ و فقیه و شاعر. از زیدی های یمن . در شعبان 1029 هَ .ق . در شهر شیط متولد و به ربیعالاول 1092 درگذشته و در الروضه (جائی در شمال شهر صنعا) مدفون گشته است . در دربار امام یمن المتوکل علی اﷲ...
-
ابوالسوار
لغتنامه دهخدا
ابوالسوار. [ اَ بُس ْ س ِ ] (اِخ ) حسان بن حریث العدوی . از بنی عدی بن زید مناة وبعضی نام او را حریث بن حسان گفته اند. محدّث است . اوبه اسناد از علی بن ابیطالب علیه السلام و عمران بن حصین روایت کرده است و ابوالسوار به حلم و بردباری معروف است گویند وق...
-
قابسی
لغتنامه دهخدا
قابسی . [ ب ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن خلف معافری قیروانی معروف به قابسی (324 - 403 هَ . ق .) عالمی نابینا و مالکی مذهب است که در آفریقا میزیست و حدیث ها و رجال و اسناد حدیث ها را حفظ داشته و فقیه اصولی است . اصل اواز قیروان است . او را تألیفاتی است ا...
-
ادوی
لغتنامه دهخدا
ادوی . [ اُ دَ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب به اُدَی ّ و آن بطنی است از خزرج از انصار منسوب به ادی بن سعدبن علی بن اسدبن ساردةبن یزیدبن جشم بن الخزرج . و از آن بطن است معاذبن جبل بن عمروبن عوف بن عایدبن عدی بن کعب بن عوف بن ادی بن سعد الادوی الانصاری الخزر...
-
داود
لغتنامه دهخدا
داود. [ وو] (اِخ ) ابن الحسین بن عقیل بن سعید الذهلی الباهلی البیهقی الخسروجردی . منشاء و مولد او خسروجرد بوده است 200 هَ . ق . شاگرد یحیی بن یحیی بود و تحمل اعباء اسفار کرد بشام و یمن و حجاز در طلب علم . وی از علی بن حسین بیهقی روایت کند و ابویوسف ی...
-
دفتردار
لغتنامه دهخدا
دفتردار. [ دَ ت َ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ دفتر. صاحب دفتر. دفتردارنده . || حافظ و نگهبان دفتر. || آنکه شغلش ثبت نامه ها در دفتر است . (فرهنگ فارسی معین ). || خزانه دار. (ناظم الاطباء) : توأمان او را دفتردار و کمربند کمترین . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ...
-
ابوالمغیرة
لغتنامه دهخدا
ابوالمغیرة. [ اَ بُل ْ م ُ رَ ] (اِخ ) عبداﷲبن ابی الهذیل . تابعی است او به اسناد از ابی بکر و عمرو علی و عبداﷲبن مسعود روایت دارد و حدیثهای او مرسل است و از عمّار و خباب بن ارت و عبداﷲبن عمروبن العاص و ابی هریره و جریر و ابن عباس و عبدالرحمن ابزی حد...
-
خداش
لغتنامه دهخدا
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن سلامه ... او را ابن ابی سلامه نیز می گویند و آن قول ابن السکن است و نیز او را ابن ابی مسلمه و ابوسلمه السلمی و سلامی می گویند. از کوفیان بشمار می آید و حدیث او رااحمد و ابن ماجه و طبرانی در اوسط اخراج کرده اند. بحدیث او فقط ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن یزید الجهنی . محدث است . عبدان گوید از احمدبن سیار شنیدم که میگفت از حارث حدیثی معروف نیست و نام او در حدیث ابویسر که گوید: «و کان لی علی الحارث بن یزید الجهنی مال فطال حبسه ایای ....» برده شده است . در صحیح مسلم ، از عبادةبن...
-
ناظم الاسلام کرمانی
لغتنامه دهخدا
ناظم الاسلام کرمانی . [ ظِ مُل ْ اِ م ِ ک ِ ] (اِخ ) محمدبن علی . از فضلا و مؤلفین معروف کرمان و صاحب «تاریخ بیداری ایرانیان »، به سال 1280 هَ . ق . در کرمان متولد شد. پس از فراگرفتن مقدمات علوم ادبی پارسی و عربی ، فقه و اصول در کرمان و تحصیل منطق و...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن اسماعیل بن محمد کورانی مکنی به ابوالعباس (مولی ...) قاهری رومی شافعی ، ملقب بشهاب الدین . متوفی بسال 893 هَ . ق . او راست : الدرر اللوامع فی شرح جمع الجوامع. و کشف الاسرار عن قرائة الائمة الاخیار. و غایة الامانی فی تفسیر ال...
-
مدرج
لغتنامه دهخدا
مدرج . [ م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) به درجات کرده . صاحب درجه ها. (یادداشت مؤلف ) درجه دار: خطکش مدرج . صفحه ٔ مدرج . درجه بندی شده . || پله پله شده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) در تداول امروز کشورهای عربی ، تالاری که در آن کرسیها بصف نصب کرده باشندبرای...
-
معانی
لغتنامه دهخدا
معانی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ معنی . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). معنی ها. مفهومها. منظورها. مدلولها. مضمونها : همه یاوه همه خام و همه سست معانی با حکایت تا پساوند. لبیبی (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).حدیث او معانی در معانی رسوم او فضایل در فضایل . ...
-
ابونیزر
لغتنامه دهخدا
ابونیزر. [ اَ ن َ زَ ] (اِخ ) یاقوت در معجم البلدان در کلمه ٔ عین ابی نیزر گوید: روایت کرد یونس از محمدبن اسحاق بن یسار که ابونیزر که عین ابی نیزر بدو منسوب است غلام علی بن ابیطالب رضی اﷲ عنه پسر نجاشی ملک حبشه بود و این همان نجاشی است که مسلمین را د...
-
ملاعنة
لغتنامه دهخدا
ملاعنة. [ م ُ ع َ ن َ ] (ع مص ) بر یکدیگر لعنت خواندن شوی و زن . لعان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفرین و لعنت کردن یکدیگر را. لعان . (از اقرب الموارد). || (اصطلاح فقه ) قذف شوی زن را در حال آبستنی و چهار بار شاهد گرفتن خدای بر راستگویی خویش و گفتن ...