کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِرْتِکاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارتکاس
لغتنامه دهخدا
ارتکاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگونسار شدن . || افتادن . (منتهی الارب ). بیفتادن . || انبوهی کردن . (منتهی الارب ). فراهم آمدن . || بازگشتن بچیزی که از آن خلاص یافته باشد. بجای خود گردیدن . || گرداگرد مرکز گشتن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
ارتکاس
لغتنامه دهخدا
ارتکاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نگونسار شدن . || افتادن . (منتهی الارب ). بیفتادن . || انبوهی کردن . (منتهی الارب ). فراهم آمدن . || بازگشتن بچیزی که از آن خلاص یافته باشد. بجای خود گردیدن . || گرداگرد مرکز گشتن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مرتکس
لغتنامه دهخدا
مرتکس . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) نگونسار. سرنگون . (ناظم الاطباء). ارتکس ، انتکس و ارتد، وقع فی شر مانجا منه . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). منهدم . افتاده . (ناظم الاطباء). رجوع به ارتکاس شود. || انبوهی کرده و فراهم آمده . (ناظم الاطباء). نعت فاعل...