کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اِرتباک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ارتباک
لغتنامه دهخدا
ارتباک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شوریده و درهم شدن کار بر کسی . شوریدگی . || درآمیخته شدن . (منتهی الارب ). آمیخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || درآویختن بچیزی . (منتهی الارب ). || ارتباک مرد در کاری ؛ نشب در آن که خلاص از آن پیدا نباشد. گرفتار ...
-
واژههای همآوا
-
ارتباک
لغتنامه دهخدا
ارتباک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شوریده و درهم شدن کار بر کسی . شوریدگی . || درآمیخته شدن . (منتهی الارب ). آمیخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || درآویختن بچیزی . (منتهی الارب ). || ارتباک مرد در کاری ؛ نشب در آن که خلاص از آن پیدا نباشد. گرفتار ...
-
جستوجو در متن
-
مرتبک
لغتنامه دهخدا
مرتبک . [ م ُ ت َ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از ارتباک . رجوع به ارتباک شود.
-
تأصیة
لغتنامه دهخدا
تأصیة. [ ت َءْ ی َ ] (ع مص ) دشوار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعسر. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تأصیه ٔ مرد؛ ارتباک او. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).
-
مهجوس
لغتنامه دهخدا
مهجوس . [ م َ ] (ع ص ) کار مشتبه و شوریده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کار درهم و شوریده و مختلط و درهم آمیخته . (ناظم الاطباء): وقعوا فی مهجوس من الامر؛ أی ارتباک و اختلاط. (اقرب الموارد).
-
آمیختگی
لغتنامه دهخدا
آمیختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) امتزاج . اختلاط. شوب . || الفت . معاشرت . خلطه و آمیزش : چون ... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. (تاریخ بیهقی ).- آمیختگی دادن ؛ تألیف .- آمیختگی کار ؛ ارتباک .- آمیختگی گرفتن با چیزی ؛ الفت .- آمی...
-
آمیخته
لغتنامه دهخدا
آمیخته . [ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) درهم کرده . مخلوط. ممزوج . مشوب . مختلط. ملبوک . آگسته . مدوف : طلخی و شیرینیش آمیخته ست کس نخورد نوش و شکر بآپیون . رودکی .- آمیخته تر بودن باکسی یا چیزی ؛ سازگارتر، مألوف تر، مأنوس تر بودن با آن : ای رفیقان سخ...