کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اُوو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آوو
لغتنامه دهخدا
آوو. [ وَوْ ] (اِخ ) نام شهری .
-
اوو
لغتنامه دهخدا
اوو. [ اُ وَ وْ ] (ع اِ) ج ِ اُوَّة. به معنی داهیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
آوو
لغتنامه دهخدا
آوو. [ وَوْ ] (اِخ ) نام شهری .
-
اوو
لغتنامه دهخدا
اوو. [ اُ وَ وْ ] (ع اِ) ج ِ اُوَّة. به معنی داهیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
سلیمان اول
لغتنامه دهخدا
سلیمان اول . [ س ُ ل َ ن ِ اَوْوَ ] (اِخ ) از سلاطین عثمانی . رجوع به سلیمان شود.
-
ابوداود ایادی
لغتنامه دهخدا
ابوداود ایادی . [ اَوو دِ اِ ] (اِخ ) حارثةبن حجاج . شاعری جاهلی است .
-
سبط اول
لغتنامه دهخدا
سبط اول . [ س ِ طِ اَوْوَ ] (اِخ ) حسن بن علی بن ابی طالب علیهم السلام است .
-
محمودشاه اول
لغتنامه دهخدا
محمودشاه اول . [ م َ هَِ اَوْوَ ] (اِخ ) پنجمین از سلاطین بهمنی گلبرگه هند. (780- 799 هَ . ق .). (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ص 288).
-
قداح
لغتنامه دهخدا
قداح . [ ق َدْ دا ] (اِخ ) میمون مکی پدر عبداﷲبن میمون . علماء رجال این لقب را به اوو فرزندش عبداﷲ میدهند. (ریحانة الادب ج 3 ص 280).
-
کارنتان
لغتنامه دهخدا
کارنتان . [ رِ ] (اِخ ) کرسی نشین کانتن مانش بخش «سن لو» . سکنه 3641 تن . بندری در ساحل «اوو» ، «توت » و کانال «اِ- توت » . راه آهن دارد.
-
محقق اول
لغتنامه دهخدا
محقق اول . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ اَوْوَ ] (اِخ ) محقق حلی . نجم الدین ابوالقاسم جعفربن یحیی ... محقق حلی . رجوع به جعفربن حسن بن یحیی ... شود.
-
انتقام کشنده
لغتنامه دهخدا
انتقام کشنده . [ اِ ت ِ ک َ/ک ِ ش َ دَ/دِ ] (نف مرکب ) کینه جو.کینه کشنده : این نوشته ایست از جانب ... ابوجعفر... بسوی یاری دهنده ٔ دین خدا و نگهبان بندهای اوو انتقام کشنده از دشمنان او. (تاریخ بیهقی ص 306).
-
خرجانی
لغتنامه دهخدا
خرجانی . [ خ َ ] (اِخ ) محمدبن عمربن محمدبن عبدالرحمن خرجانی ، معروف به ابن تانة. وی شیخ ثقه ٔصالحی بود و در بغداد از ابوعلی بن شاذان و اقران اوو در اصفهان از ابوبکربن مردویه و طبقه ٔ او استماع حدیث کرد و در اصفهان مجلس املاء حدیث داشت . وی بسال 475 ...