کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اُوقات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اوقات
لغتنامه دهخدا
اوقات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وقت . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء). ازمنه و فصول و ساعات و هنگام . (ناظم الاطباء) : چو دی رفت فردا نیامد به پیش مده خیره بر باد اوقات خویش . فردوسی .گوش هش دارید این اوقات رادرربایید این ...
-
واژههای همآوا
-
اوقات
لغتنامه دهخدا
اوقات . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وقت . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار) (ناظم الاطباء). ازمنه و فصول و ساعات و هنگام . (ناظم الاطباء) : چو دی رفت فردا نیامد به پیش مده خیره بر باد اوقات خویش . فردوسی .گوش هش دارید این اوقات رادرربایید این ...
-
جستوجو در متن
-
نوعاً
لغتنامه دهخدا
نوعاً. [ ن َ عَن ْ ] (ع ق ) کلیةً. به طورکلی . عموماً. بیشتر اوقات . به طور معمول . (ناظم الاطباء).
-
غطش
لغتنامه دهخدا
غطش . [ غ َ طَ ] (ع اِمص ) سستی بینایی با سیلان اشک اکثر اوقات یا همواره . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
-
وقت وقت
لغتنامه دهخدا
وقت وقت . [ وَ وَ ] (ق مرکب ) گاه . گاه گاه . بعض اوقات . رجوع به ترکیبهای وقت شود.
-
قابضی
لغتنامه دهخدا
قابضی . [ ب ِ ] (حامص ) تحصیل مالیات دیوانی کردن : اکثر اوقات به صاحبجمعی و قابضی قیام مینمود. (دستور الوزراء ص 453).
-
آناء
لغتنامه دهخدا
آناء. (ع اِ) ج ِ اِنی ̍ و اَنی ̍ و اِنْو. ساعتها. هنگامها. (ربنجنی ). وقتها.- آناءاللیل ؛ کرانه ها و ساعتهای شب . اوقات شب .
-
ذات الاقراء
لغتنامه دهخدا
ذات الاقراء. [ تُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) زن که اوقات حیض او منتظم باشد: عده ٔ طلاق ذات الاقراء اگر زوج با وی آرمیده باشد سه طهر است .
-
راژکم
لغتنامه دهخدا
راژکم . [ ک َ ] (هندی ، اِ) یکی از اوقات منحوس نزد «جوکات . ژوکات » هندوان و در این هنگام از اقدام بکارها خودداری کنند. رجوع بتحقیق ماللهند بیرونی ص 301 شود.
-
احوله
لغتنامه دهخدا
احوله . [ اَ وِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ حَویل . || ج ِ حال . کیفیات آدمی . || چیزها که آدمی بر آن است . || گشت های چیزها. || اوقات که تو در آنی .
-
پنج وقت
لغتنامه دهخدا
پنج وقت .[ پ َ وَ ] (اِ مرکب ) اوقات خمسه ٔ نماز : خاقان اکبر آنکه دو عید است در سه بعدشش روز و پنج وقت ز چار اصل گوهرش .خاقانی .
-
تعنک
لغتنامه دهخدا
تعنک . [ ] (اِخ ) در نزدیکی مجدو بود که بسیار از اوقات با مجدوذکر میشود و چهار میل به لجون و 12 میل به ناصره و 48 میل به قدس مانده واقع بود. (قاموس کتاب مقدس ).
-
مواقیت
لغتنامه دهخدا
مواقیت . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ میقات . (اقرب الموارد) (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). رجوع به میقات شود.- علم مواقیت ؛ علمی است که بوسیله ٔ آن اوقات و احوال روز و شب و کیفیت دسترسی به این اوقات شناخته می شودو فایده ٔ آن شناختن اوقات عبادات و دست یافتن...