کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اول
لغتنامه دهخدا
اول . [ اُوْ وَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اولی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ اولی مؤنث اول . (ناظم الاطباء).
-
اولون
لغتنامه دهخدا
اولون . [ اَ ل َ ] (ع اِ) ج ِ اولی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود.
-
اولیات
لغتنامه دهخدا
اولیات . [ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اولی . (منتهی الارب ). رجوع به اولی شود.
-
اولیان
لغتنامه دهخدا
اولیان . [ اَ ل َ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ اَولی ̍. (منتهی الارب ). رجوع به اولی شود.
-
اولیة
لغتنامه دهخدا
اولیة. [ اَوْ وَ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث اَوّلی ّ. (منتهی الارب ). رجوع به اولی شود.
-
لقط
لغتنامه دهخدا
لقط. [ ] (اِخ ) ابن الندیم گوید: نام دیگر خرّمیه ٔ اولی یا مزدکیان است .
-
فردم
لغتنامه دهخدا
فردم . [ ف َ دُ ] (ص ) مقابل آفدم به معنی اولی و نخستین است . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
اولا
لغتنامه دهخدا
اولا. [ اَ ] (ع ن تف ) سزاوارتر. (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود.
-
پس آوردن
لغتنامه دهخدا
پس آوردن . [ پ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) مراجعت دادن چیزی . رد کردن چیزی خریده به مالک اوّلی آن .
-
احری
لغتنامه دهخدا
احری . [ اَ را ] (ع ن تف ) سزاوارتر. الیق . اجدر. ارآی . شایسته تر. درخورتر. بسزاتر. اولی . احق . اصلح . اقمن : تا بر وجه اولی و احری ادا کرده آید. (چهارمقاله ).
-
اوالی
لغتنامه دهخدا
اوالی . [ اَ ] (ع اِ) اوائل . ج ِ اول . رجوع به اول شود. || ج ِ اولی ̍. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود. || ج ِ آلیة. (ناظم الاطباء). رجوع به آلیة شود.
-
کلیه
لغتنامه دهخدا
کلیه . [ ک ُ ی ِ ] (فرانسوی ، اِ) گردن بند. (احتراز از استعمال این کلمه ٔ بیگانه ٔ اولی است ). (فرهنگ فارسی معین ).
-
صلی
لغتنامه دهخدا
صلی . [ ] (ع اِ) در تجوید علامت خاصه است مواردی را که وقف جایز است لیکن وصل اولی است .
-
فدیک
لغتنامه دهخدا
فدیک . [ ف َ ] (اِ) از اعلام اشخاص در قرون اولی اسلام است ، و شاید با فاتک نام پدر مانی بی ارتباط نباشد.
-
طلبان
لغتنامه دهخدا
طلبان . [ طَ ل َ ] (نف ، ق ) در حال طلبیدن .- طلبان کردن ؛ به صورت آئینی کسی را نزد خود خواستن . به مزاح گویند: بار اولی است که او مرا طلبان کرده است ؛ یعنی واخوانده است .