کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اولیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اولیا
لغتنامه دهخدا
اولیا. [ اَ ل ِ ] (اِ) اولیاء. دوستان خدا و مردمان مقدس و پارسا. (ناظم الاطباء). دوستان و نزدیکان قرابت ونزدیکان خدا. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : آنجا که رزم جویی دیماه دشمنانی وانجا که بزم سازی نوروز اولیایی . فرخی .خواجه ٔ بزرگ و اولیا و حشم برسیدن...
-
اولیا
لغتنامه دهخدا
اولیا. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان یوسف آبادپائین ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد دارای 345تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود.
-
واژههای مشابه
-
برج اولیا
لغتنامه دهخدا
برج اولیا. [ ب ُ ج ِ اَ ] (اِخ ) برجی از قلعه ٔ هرات : از که جوید نوش داروی شفا زیرا که نیست این دوا در طبله ٔ عطار برج اولیا.شفیع اثر (آنندراج ).
-
قره آغاج اولیا
لغتنامه دهخدا
قره آغاج اولیا. [ ق َ رَ ج ِ اُو ] (اِخ ) دهی از دهستان برگشلو از بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 6500 گزی جنوب خاوری ارومیه و یک هزارگزی شمال راه ارابه رو امامزاده . موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل مالاریایی است .سکنه ٔ آن 67 تن . آب آن از شهرچای و...
-
جستوجو در متن
-
فرجود
لغتنامه دهخدا
فرجود. [ ف َ ] (اِ) معجزه و اعجاز و اعجازخلاف عادتی است که از انبیا و کراماتی که از اولیا به ظهور میرسد. (برهان ) .
-
شکال
لغتنامه دهخدا
شکال . [ ش ِ ] (از ع ، اِ) مخفف اِشکال .- شکال آوردن ؛ اشکال آوردن . اشکال و ایراد گرفتن : گر شکال آرد کسی در گفت مااز برای انبیا و اولیا.مولوی .
-
جهان راستان
لغتنامه دهخدا
جهان راستان . [ ج َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنیای نیکوکاران . عالمی که انبیا و اولیا در آن میزیند. عالم امر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
حصینی
لغتنامه دهخدا
حصینی . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابوبکر. از اولیا و صاحب کرامت بود و ابوالولید هاشم بن شعبان داستانی از وی نقل کرده است . قبرش در حصین کنار نهر خابور میباشد. (معجم البلدان ).
-
اولاً
لغتنامه دهخدا
اولاً. [ اَوْ وَ لَن ْ ] (ع ق ) نخستین . (ناظم الاطباء). در اول ، پیش از همه : گرت باید که سست گردد زه اولاً پوستین بگازر ده . سنایی .نغمه های اندرون اولیااولاًگوید که ای اجزای لا. مولوی .بسیار کسان که جان شیرین در پای تو ریزد اولاً من .سعدی .
-
بیجاده ٔ قلوب
لغتنامه دهخدا
بیجاده ٔ قلوب . [ دَ / دِ ی ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) کنایه از سخنان نغز و نظر اولیا و هم عشق خوبان و آنچه دل کشاند بسوی و جانب خود. (انجمن آرا).
-
عصمتیان
لغتنامه دهخدا
عصمتیان . [ ع ِ م َ ] (اِ مرکب ) ج ِ عصمتی ، منسوب به عصمت . کنایه از انبیا و اولیا و ملائکه و اهل عزلت و خلوت نشینان و مخدرات باشد. (برهان ) (آنندراج ) : عصمتیان در حرمش پردگی عصمت از او یافته پروردگی . نظامی .|| (اِخ ) کنایه از مریم ، مادر عیسی علی...
-
کین توزی
لغتنامه دهخدا
کین توزی . (حامص مرکب ) انتقام کشی . (فرهنگ فارسی معین ). انتقامجویی : بر اولیا و بر اعدای خود به لطف و به عنف به مهربانی معروفی و به کین توزی . سوزنی .رجوع به کین توز شود. || جفاکاری . ستمگری . بی لطفی . نامهربانی . خصومت ورزی : رای تو به کین توزی د...
-
روح مجسم
لغتنامه دهخدا
روح مجسم . [ ح ِ م ُ ج َس ْ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از انبیا و اولیا. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). || کنایه از معشوق و هرچیز زیبا و خوب . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).