کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اولاد قباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اولاد قباد
لغتنامه دهخدا
اولاد قباد. [ اُ ق ُ ] (اِخ ) دهی ازدهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد است با 180 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادر بافی است . راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفه ٔ زرده و موارد چادرنشین...
-
واژههای مشابه
-
اولاد حاجیعلی
لغتنامه دهخدا
اولاد حاجیعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ اورک هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
اولاد میرزاعلی
لغتنامه دهخدا
اولاد میرزاعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) تیره ای از ایل بویراحمدی کوه گیلویه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
بیت اولاد
لغتنامه دهخدا
بیت اولاد. [ ب َ ت ِاَ ] (اِخ ) اصطلاح نجومی است . خانه ٔ فرزندان و آن قسم پنجم است از دوازده قسمت منطقةالبروج : بیت اولاد و بیت اخوان رابسته در دیده ام ز طالع خویش .خاقانی .
-
اولاد علی بیک
لغتنامه دهخدا
اولاد علی بیک . [ اَ ع َ ب َ ] (اِخ ) تیره ای از عرب هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
جستوجو در متن
-
کرگان
لغتنامه دهخدا
کرگان . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ایی تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. کوهستانی و سردسیر است و 240 تن سکنه دارد. ساکنین آن از طایفه ٔ اولاد قباد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شهریار
لغتنامه دهخدا
شهریار. [ ش َ ] (اِخ ) ابن دارا. آخر طبقه ٔ اولاد باوندبن شاپوربن کیووس بن قباد است و حکومت این سلسله از سال 345 تا 397 هَ . ق .بوده است . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 416، 417). رجوع به ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 135 شود.
-
گرمه خانی
لغتنامه دهخدا
گرمه خانی . [ گ َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 30 هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه . هوای آن سرد، دارای 150 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات و تریاک و لبنیات و شغ...
-
ایتیوند
لغتنامه دهخدا
ایتیوند. [ تی وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش دلفان شهرستان خرم آباد. آب آن از رودخانه های بادآور و کیزه رود، قنوات و چشمه های مختلف دیگر تأمین میشود. مرتفعترین قلل جبال در این دهستان عبارتند از: کوه گرون ، کوه سرکش ، کوه گله ناب ، کوه واگیر و ...
-
کاکاوند
لغتنامه دهخدا
کاکاوند. [ وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش دلفان شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال باختری بخش دلفان واقع و محدود است از شمال به کوه گردن و بخش کرمانشاه و از جنوب به دهستان میربیک و از خاور به دهستان ای تیوند و از باختر بمنطقه ٔ کرمانشاه . کوه...
-
گاوباره
لغتنامه دهخدا
گاوباره . [ رَ / رِ ] (اِخ ) نام جیل بن جیلان شاه است و وجه تسمیه به گاوباره از این جهت است که دو سر گاو گیلی در پیش کرد، پیاده به طبرستان آمد و نایب اکاسره آن وقت آذرولاش بود به ولایت خویشتن را به درگاه او افکند و ملازمت نمود و بسبب مشغولی اهل فارس ...
-
داد دادن
لغتنامه دهخدا
داد دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) داد کردن . عدل . عُدل . عدولة. معدِلة. معدَلة. اغدار. انصاف . (منتهی الارب ). انتصاف . انصاف دادن . حکم بحق کردن . رفع تعدی و ظلم کردن . عدالت ورزیدن : اگر امیر جهاندار داد من ندهدچهار ساله نوید مرا که هست خرام ... رودکی ...
-
پناه
لغتنامه دهخدا
پناه . [ پ َ ] (اِ) حمایت . (برهان قاطع). پشتی . زنهار. زینهار. امان . حفظ. کنف . (زمخشری ). ذَرا. ضَبع. ظل ّ. دَرف . خُفرة. خفارة. جِنح . جَناح . (منتهی الارب ) : هر آنکس که در بارگاه تواندز ایران و اندر پناه تواندچو گستهم و شاپور و چون اندیان چو خر...