کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اولا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اولا
لغتنامه دهخدا
اولا. [ اَ ] (ع ن تف ) سزاوارتر. (ناظم الاطباء). رجوع به اولی شود.
-
واژههای مشابه
-
اولاً
لغتنامه دهخدا
اولاً. [ اَوْ وَ لَن ْ ] (ع ق ) نخستین . (ناظم الاطباء). در اول ، پیش از همه : گرت باید که سست گردد زه اولاً پوستین بگازر ده . سنایی .نغمه های اندرون اولیااولاًگوید که ای اجزای لا. مولوی .بسیار کسان که جان شیرین در پای تو ریزد اولاً من .سعدی .
-
واژههای همآوا
-
اولاً
لغتنامه دهخدا
اولاً. [ اَوْ وَ لَن ْ ] (ع ق ) نخستین . (ناظم الاطباء). در اول ، پیش از همه : گرت باید که سست گردد زه اولاً پوستین بگازر ده . سنایی .نغمه های اندرون اولیااولاًگوید که ای اجزای لا. مولوی .بسیار کسان که جان شیرین در پای تو ریزد اولاً من .سعدی .
-
اولع
لغتنامه دهخدا
اولع. [ اَ ل َ ] (ع اِ) دیوانگی . جنون .(ناظم الاطباء). شبه جنون . (اقرب الموارد). یقال : به الاولع؛ او جنون دارد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
درآغاز
لغتنامه دهخدا
درآغاز. [ دَ ] (ق مرکب ) در اول . اولاً. مقابل در آخر.
-
ابتداءً
لغتنامه دهخدا
ابتداءً. [ اِ ت ِ ئَن ْ ] (ع ق ) به آغاز. اولاً. نخست .
-
مقدماً
لغتنامه دهخدا
مقدماً. [ م ُ ق َدْ دَ مَن ْ ] (ع ق ) اولاً و پیش از همه و سابقاً و قدیمانه و پیش از این . (ناظم الاطباء).
-
تبصرت
لغتنامه دهخدا
تبصرت . [ ت َ ص ِ رَ ] (ع مص ) بینائی . تبصرة : اولاً دزدیده کحل دیده ات چون ستانی بازیابی تبصرت . مولوی .رجوع به تبصرة شود.
-
عنف
لغتنامه دهخدا
عنف . [ ع َ ] (ع اِ) اول هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): هم یخرجون عنفاً عنفاً؛ أی اولاً فأولاً؛ یعنی آنها یکی پس از دیگری خارج میشوند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
تجیبی
لغتنامه دهخدا
تجیبی . [ ت ُ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن قاسم التجیبی مشهور به زقاق . او راست : لامیة الزقاق ، منظومه ای در فقه مالک و اول آن : ثنایی علی المولی اقدم اولا. (معجم المطبوعات ج 1 ستون 970).
-
خارجی شکل
لغتنامه دهخدا
خارجی شکل . [ رِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) کسی که شکل و ترکیب خارجی دارد. کسی که مذهب خارجی دارد : اولا لشکر آن مرتضی که باشند شیر مردان ... نه مشتی اموی طبع، مروانی رنگ ، خارجی شکل . (کتاب النقض ص 475).
-
سحور زدن
لغتنامه دهخدا
سحور زدن . [ س َ زَ دَ ] (مص مرکب ) سحوری زدن : اولاً وقت سحر زن این سحورنیمشب نبود گه این شر و شور. مولوی .من هم از بهر خداوند غفورمیزنم بر در به امیدش سحور. مولوی . || ضرب سحور : تا بجوشد زین چنین ضرب سحوردر دُرافشانی و بخشایش بحور. مولوی .رجوع به ...