کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوقاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوقاف
لغتنامه دهخدا
اوقاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وقف . (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد). رجوع به وقف شود. || موقوفات و چیزهایی که در راه خدا وقف کرده باشند. (منتهی الارب ). مالهائی که بر فقرا ومزارات وقف کرده باشند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).- سازما...
-
جستوجو در متن
-
طغان خان
لغتنامه دهخدا
طغان خان . [ طُ ] (اِخ ) حاکم فرغانه بوده است . رجوع به جهانگشای جوینی چ اوقاف گیب ج 1 ص 232 شود.
-
سبل
لغتنامه دهخدا
سبل . [ س ُ ب ُ ] (ع اِ) ج ِ سبیل . بمعنی راهها. (دهار) : از اوقاف این تربیت نیکو اندیشه باید داشت تا بطرق و سبل رسد. (تاریخ بیهقی ). اوقاف اجداد و آباء ایشان هم از پرگار افتاده و طرق و سبل آن بگردیده . (تاریخ بیهقی ). ارتفاعات آن را حاصل می کند و بس...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سهل . وی از جانب امام باقر (ع ) متولی اوقاف قم بود. رجوع به تنقیح المقال ج 2 ص 94 شود.
-
تاج الرؤساء
لغتنامه دهخدا
تاج الرؤساء. [ جُرْ رُ ءَ ] (اِخ ) حسین بن علی الباخرزی . او راست : «دمیةَ القصر» (لباب الالباب چ اوقاف گیب ج 1 ص 10). رجوع به باخرزی شود.
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) وحید قاقمی معاصر عوفی :... و از تاج الدین وحید قاقمی شنیدم در نیشابور می گفت ... (لباب الالباب چ اوقاف گیب ج 1 ص 143).
-
ادرار
لغتنامه دهخدا
ادرار. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ دار. سرای ها : و بناهای مساجد و انشای مدارس و رباطات و قناطرو ادرار و انظار و اوقاف بر علما و سادات و زهاد و ابرار. (تاریخ سیستان ).
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن علی بن مسعود حمصی . مدرس صارمیه و مستوفی اوقاف بود ودر 771 هَ . ق . درگذشت . (دررالکامنة ج 2 صص 28-29).
-
طرق
لغتنامه دهخدا
طرق . [ طُ رُ ] (ع اِ) ج ِ طریق . راهها.- وزارت طرق ؛ وزارتی که اداره ٔ شاهراه ها کند به ساختن و ترمیم . وزارت راه . (فرهنگستان ).|| نحوه ها. نمطها : ارتفاعات آن را حاصل میکند و به سبل و طرق آن میرساند. (تاریخ بیهقی ). و اوقاف اجداد و آباء ایشان هم ...
-
زیتون خاتون
لغتنامه دهخدا
زیتون خاتون . [ زَ ] (اِخ ) زن ارسلانشاه پادشاه کرمان و مادر کرمانشاه . او امیرزاده بود از ولایت هرات ولی او را به بردگی فروخته بودند. زنی به غایت عاقل و خیرات دوست بود و در کرمان خیرات بسیار فرموده و مدرسه و رباط ساخت و او را عصمت الدین لقب دادند و ...
-
عبداللطیف
لغتنامه دهخدا
عبداللطیف . [ ع َ دُل ْ ل َ ] (اِخ ) انسی قاضی مستعرب و متأدب بود و انشاء نیک مینوشت . و او راست شعری . وی از موالی روم بود و قضاء رکب و محاسبت اوقاف مصر یافت به روم رفت و ولایت قضاء طرابلس شام یافت . و سپس قضاوت کوتاهیه و مرعش و جیزه و جز آن یافت ....
-
وصایت
لغتنامه دهخدا
وصایت . [ وَ / وِ ی َ ] (ع اِ) وصایة. پند و اندرز و نصیحت . || فرموده و فرمان و وصیت . (ناظم الاطباء) : در اثنای وصایت پسر خویش مهدی را میگفت . (کلیله و دمنه ). در مواسات و مراعات اوقاف اقوات او وصایت فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).- وصایت کردن ؛ وصی...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) خرقانی . شهابی غزال خجندی از گویندگان دوره ٔ سلجوقیان قطعه ای در حق وزیر هرات گفته است و در آن ضمن از تاج الدین خرقانی چنین یاد کند:ز تاج خرقان شاید نبیره ای مانده ست که هر کجا برود غم بی کران ببرد.(لباب الالباب چ اوقاف...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) رئیس خراسان ، معاصر مجدالدین ابوالبرکات از شعرای خراسان (بیهق ) بود (قرن ششم ) ابوالبرکات قصیده ای در مدح وی گفته که مطلعش این است :آمد گه وداع بچشم آن مه ختن دو جزع پرفتور و دو یاقوت پرفتن ...رجوع به لباب الالباب چ اوق...