کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوزبک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوزبک
لغتنامه دهخدا
اوزبک . [ اُ ب ] (اِخ ) نام یکی از امرای ملوک چراکسه ٔ مصر است . در زمان سلطان بایزیدخان ثانی در جنگ مصر و عثمانی سردار لشکر مصر بود و در جهات سوریه و آتن بپاره ای از فتوحات نایل گشت . (قاموس الاعلام ).
-
اوزبک
لغتنامه دهخدا
اوزبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) عنوان شعبه ای از ایل و طایفه ٔ جوجی خان مغول که بنام اوزبک خان (از اعقاب جوجی ) به طوایف اوزبک مشهور شده است . این طوایف نخست در نواحی واقع بین انهار اورال و چو سکونت داشته اند و از امرای آنها اوزبک خان و پسرش جانی بیگ در تا...
-
اوزبک
لغتنامه دهخدا
اوزبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) مظفرالدین ... از اتابکان آذربایجان (607-622هَ. ق .) وی که از حدود سال 600 بداعیه ٔ سلطنت برخاسته بود، برادر اتابک ابوبکر و شوهر دختر طغرل سوم است . دوره ٔ پانزده ساله ٔ سلطنت او که مردی ضعیف النفس وشرابخوار و بوالهوس و لهوول...
-
اوزبک
لغتنامه دهخدا
اوزبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) هشتمین از خانان گوک اردو یا خانان دشت قبچاق غربی از خاندان باتو از 712 تا 714 هَ . ق . (ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام ).
-
اوزبک
لغتنامه دهخدا
اوزبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) یکی از سلاطین قوم تاتار موسوم به قاپچاق است از تاریخ 705 هجری تا سال 743 حکمرانی کرد و اکثر اراضی روس را مسخرنمود و به نیت محو نصرانیت و نشر اسلام بلاد روسیه رابین امرای تاتار تقسیم نمود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
واژههای مشابه
-
قشلاق مقدم اوزبک
لغتنامه دهخدا
قشلاق مقدم اوزبک . [ ق ِ م ُ ق َدْ دَ اُزْ ب َ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 22 هزارگزی شمال آبش احمدلو و 5 هزارگزی راه ارابه رو اصلاندوز به لاریجان . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل مایل به گرمی مالاریای...
-
جستوجو در متن
-
کیپ
لغتنامه دهخدا
کیپ . (اِخ ) بیست وهفتمین از خانان اوزبک خیوه (از 1158 تا حدود 1184 هَ . ق .). (از طبقات سلاطین اسلام ص 250).
-
دوست
لغتنامه دهخدا
دوست . (اِخ ) نهمین از خانان اوزبک خیوه . از حدود 953 تا 965 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
-
شیرغازی
لغتنامه دهخدا
شیرغازی . (اِخ ) بیست ویکمین از خانان اوزبک خیوه (از 1127 تا هزار و یکصد و چهل و اندی هَ . ق .). (یادداشت مؤلف ).
-
محمدرحیم
لغتنامه دهخدا
محمدرحیم . [ م ُ ح َم ْ م َ رَ ] (اِخ ) بیست ونهمین از خانان اوزبک خیوه (1221 - 1241 هَ . ق ).
-
ازبک
لغتنامه دهخدا
ازبک . [ اُ ب َ ] (اِخ ) طایفه ای از تاتار. رجوع به اوزبک شود. - مثل ازبکها ؛ تشبیهی مبتذل ، که از آن بدپیراسته بودن موی بروت و ریش و سر خواهند.
-
ارنک
لغتنامه دهخدا
ارنک . [ ] (اِخ ) بیستمین ازخانان اوزبک خیوه از 1126 تا 1127. وی پس از ((یادگار)) بحکومت رسیده است . (طبقات سلاطین اسلام ص 250).
-
ارنک
لغتنامه دهخدا
ارنک . [ ] (اِخ ) پانزدهمین از خانان اوزبک خیوه .رجوع به محمد ارنک و طبقات سلاطین اسلام ص 250 شود.