کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوباشته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوباشته
لغتنامه دهخدا
اوباشته . [ اَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از اوباشتن . (یادداشت مؤلف ). بلعکرده : سراسر شکم هستش انباشته ز بس گونه گون هرکس اوباشته . (گرشاسب نامه ).بسی گوهر و زر بد اوباشته همه سینه اش عنبرافراشته . (گرشاسب نامه ).رجوع به اوباشتن شود.
-
جستوجو در متن
-
وال
لغتنامه دهخدا
وال . (اِ) ماهی بزرگی باشد که کشتی را فروبرد. (لغت فرس اسدی ص 334). نوعی از ماهی فلوس دار بود.(غیاث اللغات ) (از جهانگیری ) (برهان قاطع). ماهی که پولک آن درشت باشد. (فرهنگ خطی ) (از فرهنگ نظام ). نوعی ماهی درم دار. (انجمن آرا) (آنندراج ) . نوعی از ما...