کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوباریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اوباریدن
لغتنامه دهخدا
اوباریدن . [ اَ دَ ] (مص ) بحلق فروبردن . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). ناجاویده فروبردن . (برهان ) (ناظم الاطباء). بلع. (برهان ). بلع کردن و فرو بردن . (از انجمن آرا) (آنندراج ) : پس بیوبارید ایشان را همه نه شبان را هشت زنده نه رمه . رودکی .بدشت ار ...
-
اوباریدن
لغتنامه دهخدا
اوباریدن . [ دَ] (مص ) ناله و زاری کردن . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
نوباریدن
لغتنامه دهخدا
نوباریدن . [ ن َ / نُو دَ ] (مص منفی ) نیوباریدن . نه اوباریدن . مقابل اوباریدن . رجوع به اوباریدن شود.
-
نیوباریدن
لغتنامه دهخدا
نیوباریدن . [ ن َ ی َ دَ ](مص منفی ) مقابل اوباریدن . رجوع به اوباریدن شود.
-
اوباردن
لغتنامه دهخدا
اوباردن . [ اَ دَ ] (مص ) فرودادن . بلعیدن . اوباریدن . رجوع به اوباریدن شود.
-
اوباریده
لغتنامه دهخدا
اوباریده . [ اَ دَ / دِ ] (ن مف ) بلعیده . رجوع به اوباریدن شود.
-
اوباشتن
لغتنامه دهخدا
اوباشتن . [ اَ ت َ ] (مص ) اوباریدن . بلع کردن . (ناظم الاطباء). || پر کردن . || افکندن . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) : هست اوباشتن چه افکندن معنی دیگرش چه آگندن . (فرهنگ منظومه ).رجوع به اوباریدن شود.
-
بنگشتن
لغتنامه دهخدا
بنگشتن . [ ب ُ گ َ ت َ ] (مص ) بلع کردن و ناجاویده فروبردن . (برهان ). بلع کردن که بفارسی اوباریدن گویند. یعنی ناخائیده فروبردن . (آنندراج ). ناجاویده فروبردن . و آنرا اوباریدن گویند و بتازی بلع خوانند. (جهانگیری ).
-
بیوباریدن
لغتنامه دهخدا
بیوباریدن . [ ی َ / یُو دَ ] (مص ) اوباردن . اوباریدن . اوبردن . اوباشتن . ناجاویده فروبردن را گویند که بعربی بلع خوانند. صاحب برهان گوید بفتح ثانی هم آمده است که بر وزن شکم خاریدن باشد و این اصح است ، چه در اصل این لغت باوباریدن بوده است همزه را به ...
-
بیوبردن
لغتنامه دهخدا
بیوبردن . [ ی َ / یُو ب َ دَ ] (مص ) اوباردن و اوباشتن و اوباریدن . صاحب برهان بیوبرد را نیز مرادف این مصدر دانسته و نوشته است ماضی بیوباریدن است یعنی ناجاویده فروبرد و بلع کرد. و بمعنی مصدر هم آمده است که ناجاویده فروبردن باشد و در این لغت نیز همزه ...
-
واریدن
لغتنامه دهخدا
واریدن . [ دَ ] (مص ) بلع کردن . بلعیدن . فرودادن . فاریدن . (از یادداشت مؤلف ): السرط؛ فروواریدن ، ای فروبردن به دهان . (تاج المصادر بیهقی ). اوباریدن .
-
اوبارنده
لغتنامه دهخدا
اوبارنده . [ اَ رَ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی است از اوباردن و اوباریدن :علطمیس مرد بسیارخوار سخت اوبارنده . (منتهی الارب ).
-
بلع کردن
لغتنامه دهخدا
بلع کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ناجویده فروبردن . بلعیدن . (فرهنگ فارسی معین ). فروخوردن . اوباریدن . ابتلاع . بلع. رجوع به بلع شود.
-
اوبردن
لغتنامه دهخدا
اوبردن . [ اَ ب ُ دَ ] (مص ) اوباردن . اوباریدن . فروبردن . (آنندراج ). بلع کردن و ناجاویده بگلو فروبردن . بلعیدن بدون جاویدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : بر من نهاد روی و بیوبرد سربسرنیرنگ و سحر خاطر و فکرم چو اژدها.معزی .