کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اواضح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اواضح
لغتنامه دهخدا
اواضح . [ اَ ض ِ ] (ع ص ) ج ِ واضحة. (از منتهی الارب ). || (اِ) روزهای شب های روشن یعنی سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم ماه . و آنها را ایام البیض نیز گویند منه : امر النبی (ص ) بصیام الاواضح ای الایام البیض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
آوازه
لغتنامه دهخدا
آوازه . [ زَ ] (اِخ ) نام دژی بترکستان که پرموده پسر ساوه شاه گنج خویش در آن نهفت و پس از شکست یافتن از بهرام چوبینه در آن تحصن جست : دژی داشت پرموده آوازه نام از آن دژ بدی ایمن و شادکام چو کین پدر در دلش تازه شداز آنجایکی سوی آوازه شد.فردوسی .
-
آوازه
لغتنامه دهخدا
آوازه . [ زَ / زِ ] (اِ) آوا. آواز. صوت : دل چو خم چند برآوازه نهی ناید آواز جز از خم ّ تهی . جامی .مشو غافل ز گردیدن که روزی در قدم باشدهمین آوازه می آید ز سنگ آسیا بیرون . صائب . || خبر. آگاهی . اطلاع : بدین آوازه هرجائی که شاهیست بغایت ناشکیب و بی...
-
عواضه
لغتنامه دهخدا
عواضه . [ ع َ ض ِه ْ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاضِه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به عاضِه شود.